۱۳۹۱ آذر ۹, پنجشنبه

در هیچ کجای فرمان عمر برای لشگرکشی به ایران سخنی از دعوت و گسترش اسلام نیست بلکه فقط و فقط دستورتاراج و یغماست!


نباشند یاور ترا تازیان 
چو از تو نیابند سود و زیان 
فردوسی

یورش سپاهیان تازی به ایران که تا یکی دو قرن ادامه یافت با خطبه تاریخی عمرآغاز گردید.




زیاد ابن سرجس احمری گوید:
نخستین کاری که عمر رضی اله کرد این بود که پیش از نماز صیح‌‌ همان شب که ابوبکر مرده بود کسان را دعوت کرد که با مثنی ابن حارثه شیبانی سوی دیار پارسیان روند. صبحگاهان با مردم بیعت کرد و باز کسان را به رفتن به سوی پارسیان دعوت کرد و کسان پیاپی برای بیعت می‌آمدند.
سه روزه کار بیعت به سر رسید و هر روز کسان را برای رفتن دعوت می‌کرد اما هیچکس داوطلب دیار پارسیان نمی‌شد که جبهه پارسیان ناخوشایند و سخت بود که قدرت و شوکت و نیروی آن‌ها بسیار بود و بر امت‌ها تسلط یافته بودند. گوید: و چون روز چهرم شد باز عمر کسان را به رفتن عراق دعوت کرد و نخستین داوطلب ابوعبیدبن مسعود بود...
قاسم بین محمد گوید: مثنی ابن حارثه سخن کرد و گفت:
ای مردم این جبهه پرا سخت مدانید که ما روستای پارسیان را گرفته‌ایم و بر بهترین نیمه سواد تسلط یافته‌ایم و به آن‌ها دست اندازی کرده‌ایم و کسانی پیس از ما با آن‌ها جنگ کرده‌اند و انشااله کار دنباله دارد. و انگاه یورش سپاهیان تازی به ایران که تا یکی دو قرن ادامه یافت با این خطبه تاریخی عمر یا به اصطلاح امروز اعلامیه سرفرماندهی قوای مسلح تازیان آغاز گردید!
عمر بر منبر رفت و گفت:

  • حجاز جای ماندن شما نیست مگر انکه آذوقه جای دیگر بجوییدکه مردم حجاز جز به این وسیله نیرو نگیرند، روندگان مهاجر که به وعده می‌رفتند کجا شدند؟ 
  • در زمین روان شوید که خدایتان در قران وعده داده که آن را به شما می‌دهد و فرموده که اسلام را بر همه دین‌ها چیره می‌کند، خدا دین خویش را غلبه می‌دهد و یار خود را نیرو می‌دهد و میراث امت‌ها را به اهل آن می‌سپارد. کو پس بندگان صالح خدا کجایند؟

برگرفته از:
کتاب یکی داستان  است پر آب چشم...حمله عرب به ایران

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

توجه:فقط اعضای این وبلاگ می‌توانند نظر خود را ارسال کنند.