چون خفت در آن غار برون ناید ازآن تا
بیرون نکشی پایش از آن جای چو کفتار
ناصرخسرو
پیکرهای که میبینید مربوط است به یک نقاشی تاریخی از یک جهانگرد اروپایی مربوط به سال ۱۶۰۳ که هنگامه شادی و پیروزی پدران و هممیهنان تبریزی ما را بر لشگر متجاوز و خونخوار ترکهای عثمانی همزمان با ورود لشگر شاه عباس ولی از درون تبریز به تصویر میکشد در حالی که سر سرداران و سربازان ترکان عثمانی متجاوز را بریده بر بالای نیزههایشان قرار دادهاند و به پیشباز ارتش پیروز ایران میروند!(منبع کتاب تاریخ چهار هزار ساله ارتش ایران-نوشته اسداله معطوفی)
این هم یک عکس تاریخی دیگر مربوط به کمی بیشتر از ۳ قرن بعد از رویداد بالا که رژه و سان دیدن محمود خان ذوالفقاری از زنجان را به همراه تیمور بختیار در میان هلهله و شادی پدربزرگهای ما و همیهنان تبریزی ما در سال ۱۳۲۵ پس از دفع فتنه فرقه خائن پیشه وری که از زنجان به همراه ارتش وارد تبریز شدند که شما بخوبی میتوانید شادی مردم و پدران و هممیهنانمان را در تصویر پایین ببینید.
شادی مردم پس از نابودی و فرار خائنین و مزدوران فرقه دموکرات
حالا چند روز پیش یکی از همین تخم و ترکه های متجاوز که انگاری از استخوانهای اجدادش که جان از مهلکه ایران بدر برده بازیافت شده است به نام عباس بوز یل انگار که بر طبق عادت به تاریخ هیچ گونه دسترسی نداشته است سخن به گزاف گشوده است که نصف آذربایجان در ایران باقی مانده است و ... که امید است این تصاویر گویای تاریخی به دست وی برسد و خوب آنرا بنگرد و به سایر دوستانش هم برسد تا شاید عبرتی چند از آن برگیرند که:
عرصه سیمرغ نه جولانگه انهاست!
تا نبود چون همای فرخ، کرکس
همچو نباشد بشبه باز خشین پند
در خبرها امده بود که عباس بوز یل یکی از افراد کادر گروهی که خود را حزب حرکت ملی ترکیه مینامد و اعضای آن را میتوان همانا بازیافتگان بقایای ترکان جوان عثمانی دانست که بیگمان در آرزوی این هستند که گوی سبقت را در کشتار بشر از اجداد حتی نه چندان دور خود بربایند سخنانی بسیار نابخردانه ناشی از عدم سواد و شعور سیاسی تاریخی و البته گستاخانه از روی ذات نژادپرستانهاش برزبان راند که باعث شد اندکی آنسوتر همتایشان را در باکو یعنی حزب ینی مساوات را در آرزوی لپ لپ خوردن پنبه دانه به خوابی خوش فرو برد و بسرعت این سخنان را بر روی وبسایت رسمی حزبشان منتشر نمایند!
عباس بوز یل که انگار حتی تاریخ کشورش راهم یکبار دوره نکرده است با سخنان گستاخانهاش در مورد ایران بدور از هرگونه ادبیات معمول در عرف دیپلماتیک یا حتی شعور یک فرد رده بالای یک حزب معمولی گرچهنژاد پرست ایران را تهدید میکند و حزبش و ترکیه را مسوول مدافعه از تمامیت ارضی جمهوری آذربایجانی نامیده که به زعم او سرزمینی واحدی بوده و در سال ۱۸۲۸ میلادی بخشی از آن در ایران مانده است!!!!!؟؟
چنین ادعا کرد که چون در ایران ۳۵ میلیون ترک زندگی میکنند و اگر این ۳۵ میلیون ترک به خیابانها بیایند و حق خود را طلب کنند ایران قادر به تهدید جمهوری آذربایجان نخواهد بود وبدون اینکه بگوید این آمار را از کجا آورده در حالی که متوهمانه خودش را و حزب و دولت ترکیه را در جایگاه وکیل این ۳۵ میلیون دانسته و قرار است اگر در ایران به حق این ۳۵ میلیون ترک آذربایجانی رسیدگی نشود خود به تنهایی انجام این امور را در دست گیرد و به حقوق ما رسیدگی نماید بنابر این خود و حزبش و دبیر کل حزبش باغچه لی را پی گیر این مسایل دانسته!!!
یادآوری میشود حدود یکماه پیش هم خبرهایی از گردآوری و نشست گروهی مزدور و خوددگر انگار با مدیریت و محوریت روسای کادرهای حزب بشدتنژاد پرست حرکت ملی ترکیه که متعلق به پانترکهایی است که خود را بازیافتگان و بازماندگان دسته ترکان جوان عثمانی میدانند که این دسته مذکور منفورترین و بزرگترین نسلک کشیهای تاریخ بشر را از هنگام پیدایش در قرن بیستم رقم زده است!
معلوم نیست که دولت ترکیه چگونه جرات چنین گستاخی را به خود داد که از برگزاری چنین نشستی جلوگیری نکرد و بسادگی خود را درون یک بازی نافرجام کرد که در وهله نخست دودش به چشم خودش میرود کشوری که از همه سوی در خطر تجزیه و انفجار است و فقط تلنگری نیاز داردکه اینکار انجام گیرد!
پرسش اینجاست که چرا دستگاه وزارت خارجه ایران و مسئولین و دولتمردان ایرانی هیچگونه واکنشی به این گستاخی ندادند!