۱۳۹۱ تیر ۲۱, چهارشنبه

دده قورقود و قتل عام آذريهاى ايران به دست عثمانيها!


زهد پیدا کفر پنهان بود چندین روزگار

پرده از سر برگرفتم اینهمه تزویر را 
سعدی


نادیده گرفتن کشتار وحشیانه مردم تبریز و آذربایجان بدست جلاد عثمانی‌ها عثمان پاشا یعنی همراهی در این کشتار توسط دده قورقود!

پیکره‌ای را که در زیر می‌بیند مربوط است به صفحه عنوان کتابی به نام ددم قورقود فی لسان طایفه اوغوزان که به زبان اغوزى، به خط ترکی عثمانی و در دربار عثمانى به نگارش درآمده است. در بالای این صفحه، نویسنده این کتاب تاریخ فوت عثمان پاشا را ثبت کرده است. عثمان پاشا‌‌‌‌ همان سردار عثمانی است که در سال ٩٩١ به ایران یورش آورد و با به خاک و خون کشیدن ایرانیان، برای مدتی بخشهایی از خاک ایران زمین را اشغال کرد. در زمان اشغال آذربایجان ایران توسط سربازان عثمانى، اشغالگران بد‌ترین نوع جنایت‌ها را در حق آذری‌ها روا می‌داشتند. اما مقاومت مردم آذربایجان اشغالگران را عاصى کرده بود. روزى به عثمان پاشا خبر رسید که اهالى تبریز یکى از سرداران عثمانى را در حمام کشته و جسدش را در چاه انداختند. 

عثمان پاشا که از مقاومت دلیرانه مردم تبریز به ستوه آمده بود، از این خبر به سختى بر آشفت و دستور قتل عام مردم تبریز را داد. به دستور عثمان پاشا، سربازان ترک از بام تا شام، مردم تبریز را از زن و مرد و کودک طعمه شمشیر ساختند و اموالشان را به یغما بردند. در پایان روز، بوى خون، و ضجه و ناله ى بازماندگان این قتل عام وحشیانه، فضاى شهر تبریز را پر کرده بود. مادران بر پیکر بى جان کودکان خود، و کودکان بر پیکر خونین مادران خود، شیون می‌کردند. شهر تبریز، که در آبادانی و زیبایى در سراسر ایران شهرت داشت، پس از این کشتار عمومى، به گورستانى ویرانه تبدیل شده بود. 

عثمان پاشا چهل روز در تبریز بوده است تا دچار بیماری خناق می‌شود و به همین بیماری به هلاکت می‌رسد. چهل روزى که سیاه‌ترین روزهاى تاریخ تبریز بوده است. اما برخلاف مردم تبریز و آذربایجان، عثمان پاشا نزد نویسنده کتاب دده قورقود -که به احتمال زیاد در رکاب وى بوده- ارج و قرب زیادى داشته است. تا آنجا که سال هلاکت عثمان پاشا را به عنوان سال وفات عثمان پاشا، در بالاى صفحه عنوان کتاب ثبت می‌نماید تا از آن پس هر کسى که کتاب دده قورقود را ببیند، سال وفات عثمان پاشا را نیز مشاهده کند. 
 امرى که بسیار قابل تاسف است این است که نویسنده کتاب دده قورقود نه تنها به هیچوجه انتقادى به قتل عام مردم تبریز توسط عثمان پاشا در کتاب خود ننوشته بلکه بر روى جلد کتاب خود به تجلیل از وى نیز پرداخته است و در زمانی که ایرانیان بدست ترکان عثمانی سلاخی می‌شدند، نویسنده این کتاب علاوه بر تجلیل از جلاد آذربایجان، در مدح عثمانی‌ها قلم می‌زده است!! 
 و تاسف بار‌تر از همه اینکه در صفحات اول کتابش -ضمن نوشتن وردهاى جنبل و جادو و دعای باطل سحر- می‌گوید آخرالزمان است و از نسل عثمانی کسی حکمرانی می‌کند و در ادامه می‌نویسد «و آن‌ها از پند و راهنمایی‌های من استفاده می‌کنند»! و همه این‌ها در زمانى است که این عثمانی‌ها بزرگ‌ترین قتل عام‌ها را در آذربایجان انجام می‌دادند. 
به نطر می‌‌اید شاید تنها شگفتی و معجزه این کتاب که در اوج قتل عام‌های آذربایجان نگاشته شده است این است که هیچگونه توجهی به این قتل عام‌ها نداشته است و زمانی که پدران و مادران ما آذری‌ها بدست ترکان عثمانی سلاخی می‌شدند این کتاب در مدح عثمانی‌ها قلم زده است!! 
اینکه چرا در این کتاب که درست همزمان با کشتار پدران و مادران ما بوده است هیچ کجا نهیبی به قاتلین نزده است و چراهیچ کجا داستانی از قهرمانیهای مردم و هممیهنانمان در برابر این سپاه ویرانگر و یغما گر نبرده است بیشتر شگفتی ما را بر می‌انگیزد هنگامی که می‌بینیم در آن دوره که حتی گردشگران و جهانگردان ساده اروپایی هم به همرا سایر تاریخنگاران غربی و شرقی مقاومت دلیرانه مردم تبریز را در برابر این سپاه متجاوز و یغما گر را اینگونه ثبت می‌کردند در حالی که در این کتاب هیچ کونه اشاره‌ای به آن نشده است هیچ!


صفحه عنوان کتاب ددم قورقود فی لسان اوغوزان به همراه تاریخ وفات و نه هلاکت جلاد عثمانیها در تبریز عباس پاشا در سال۹۹۱





صفحه عنوان کتاب ددم قورقود فی لسان اوغوزان به همراه تاریخ وفات و نه هلاکت جلاد عثمانیها در تبریز عباس پاشا در سال 991

مقدمات حرکت اردوی عثمانی از استانبول به سوی قلمرو ایران درست از اوایل محرم ۹۸۶ ق [۹۵۷ خ] با انتقال خیمه و خرگاه اردو به اسکدار (اسکودار) آغاز شد. ۲۳ پیش از حرکت اردو، از آنجا که بنا بود با یک کشور اسلامی و ملت مسلمان جنگ صورت گیرد، شیخ‌الاسلام شمس‌الدین احمد قاضی‌زاده، طبق سنت اسلاف خویش، با صدور فتوا، ضمن مشروع دانستن جنگ علیه صفویان، «حکم کشندگان و کشته‌شدگان و نیز اسرا و اموال به غنیمت گرفته شده» را نیز روشن ساخت. به ادعای یونس زیرک: 

در طی این سال‌ها (۹۹۸-۹۸۶ ق) [۹۶۹-۹۵۷ خ]، بخش‌های وسیعی از غرب و شمال غرب ایران از قفقاز تا آذربایجان در معرض تهاجم‌های مکرر قوای عثمانی قرار گرفت و به تصرف آن دولت درآمد. قوای عثمانی در بیشتر حملات خود به شهر‌ها و روستاهای ایران، با ‌‌‌نهایت قساوت و بی‌رحمی به کشتار و قتل عام مردم ایران پرداختند. اوج قتل عام‌های آن‌ها در سال ۹۹۳ق [۹۶۴ خ] در هنگام تصرف تبریز، در همین شهر صورت گرفت. 

قاضی احمد قمی از قتل عام حدود هزاران نفر از مردم بی‌گناه تبریز سخن گفته است. وی می‌نویسد: 

تمامی ینی چریان خود را به کوچه‌ها و محل‌ها انداخته، هرکس را به نظر درآوردند به درجه شهادت رسانیده و از دیوار باغچه به خانه‌ها درآمده هرکس را که در نقب‌ها و زیرزمین‌ها پنهان شده بود، بیرون آورده به قتل رسانیدند (....) پس از اینکه نخست قریب هفت هشت هزار نفر به قتل درآورده، صد نفر از پیرزنان طعمه شمشیر ساختند و چند تن از سادات صحیح‌النسب و علما و صلحا در این قتل عام شربت شهادت چشیدند و اطفال شیرخواره را پای به شکم نهاده به عالم آخرت رسانیدند و موازی هفت هشت هزار نفر از ساده‌رخان مه لقا و دختران سمن سیما و زنان حورلقا و اطفال مسلمانان از تبریزیان اسیر نموده در میانه خرید و فروخت نمودند (...) مجملاً از ظهور اسلام تا غایت، این نوع قتل‌عامی بر زمره مومنین سمت ظهور نیافته بود و هیچ یک از سلاطین کفر جرأت به این امر شنیع نکرده بودند که از این عثمانِ [عثمان پاشا] بی‌ایمان نسبت به مسلمانان صادر شد... 


این نویسنده در ادامه، ‌به نقل چند بیت شعر از می‌رجعفر تبریزی درباره کشتار مزبور پرداخته که در آن‌ها، شاعر از کشتار مردم در ماه مبارک رمضان، ناله و فغان سر داده است: 

تبریز چو کربلا شد از شیون و شین
فرقی که بود همین بود در ما بین
کان بهر حسین در محرم بوده است
این در رمضان بهر محبان حسین
در آخر ماه روزه تبریز الحق
گردید چو کربلا ز خون ناحق


    سروده پارسی سرآغاز  کتاب ددم قورقود فی لسان اوغوزان




«اسکندر بیگ ترکمان» نیز در «عالم آرای عباسی» درباره قتل عام مردم تبریز سخنی کم و بیش مشابه قاضی احمد قمی گفته است. وی می‌نویسد: 

در اثناء تعمیر قلعه، عثمان پاشان در تبریز تجویز قتل عام نمود... رومیان به مجرد شنیدن آن کلمه، با تیغ‌های کشیده به شهر ریخته آغاز سرافشانی نمودند... رومیه در بیرون هرکس را دیدند به قتل رسانیدند و شروع در خانه‌ها کرده به هر خانه راه یافتند مردان را طعمه شمشیر بلا ساخته اموال و اسباب را نهب و غارت نمودند و بسیاری از نساء و صبیان را اسیر کردند. فریاد و فغان اطفال و عورات به فلک اثیر رسیده...» [بود].

ادعیه طلسم و جادو و باطل سحر پیش گفتار صفحات حکیمانه کتاب ددم قورقود فی لسان اوغوزان


علاوه بر مورخان ایرانی، برخی از مورخان عثمانی که بعضا خود نیز در هنگام تصرف تبریز حضور داشته‌اند، به صراحت به قتل عام مردم تبریز اشاره کرده‌اند. از جمله «حریمی» که رساله‌ای به نام «فتح تبریز» نوشته است، در دو قسمت از اثر خود به رفتار ددمنشانه قوای عثمانی با مردم تبریز این‌گونه سخن گفته است: عساکر: 

از سحرگاه دست به هجوم همه‌جانبه زده، اموال و اسباب و دارایی اهالی شهر را چنان مورد غارت و چپاول قرار دادند که صد مرتبه ب‌تر از عملی که تیمور در حمله به سیواس مرتکب شده بود را مرتکب شدند. 

او ضمن اشاره به علت خشم سپاهیان عثمانی، به صراحت از قتل عام مردم تبریز این‌گونه سخن گفته است: 

پیروزی ناچیزی که نصیب دشمن دین و گروه ضالین شد، موجب شادی و سرور مردم شهر تبریز گشت. آن‌ها پس از آن، هرگاه عساکر روم را تنها می‌یافتند آن‌ها را لخت می‌کردند و یا می‌کشتند. عساکر روم از این عمل به ستوه آمدند و لیکن از سوی حضرت سردار اجازه غارت و قتل عام مردم را نداشتند. اما ندایی در میان آنان پیدا شد که می‌گفت: عساکر روم از جانب رب‌العالمین مجاز به غارت و قتل‌عام مردم‌اند. از این رو عساکر از یک طرف هجوم همه‌جانبه آورده، زن و مرد بی‌شماری را که در شهر و در اردویشان بود، را قتل عام کرده و مال و منالشان را به غارت و یغما بردند. 

از جمله مورخان معروف دیگر عثمانی که به واقعه تبریز به صراحت اشاره کرده‌اند یکی «مصطفی سلانیکی افندی» و دیگری ابراهیم پچوی افندی است. سلانیکی می‌نویسد: 

مردم تبریزهرگاه عساکر را تنها می‌دیدند، درصدد انتقام برمی‌آمدند. مردم در دل عقده داشتند و به دنبال بهانه بودند تا داد خود را بستانند. از این رو به خواست خدا، بر زبان عساکر چنین جاری شد که این مردمان ستیزه‌جو را باید قتل عا کرد و الا این‌ها نه مطیع می‌شوند و نه تن به قبول حق می‌دهند. ناگهان یک روز آشوب و واویلایی به پا خواست، عامه عساکر اسلام سلاح برگرفته و گفتند قتل عامی به پا خواسته است. نخست شهر غارت و یغما شد و همراه با نهب و غارت، قتل عام مردم نیز عملی شد. 

 پچوی نیز در تاریخ خود به واقعه تبریز به صراحت اشاره کرده است. البته وی گروه‌هایی از مردم که از دم تیغ سپاه خونریز عثمانی گذشتند را به طور مشخص نام برده است. وی می‌نویسد: 

عساکر، شهر را مورد هجوم همه‌جانبه قرار داده و به مدت سه روز و سه شب عموم مردم را قتل‌عام» کردند... عساکر هر که را از «سادات»، ‌ «بزرگان»، «تجار»، و «اهل صنعت و حرف» یافتند «بی‌رحمانه» به قتل رساندند. 



و اینک این کتاب ددم قورقود فی لسان اوغوزان که در برابر من قرار دارد کتابی که این روز‌ها شده است قران ینی چری‌ها در حالی که به هیچ عنوان نه تنها از کشتار پدران و مادرانمان در تبریز ننوشته است حتی کوچک‌ترین اشاره‌ای بنام آذربایجان و تبریز هم نکرده است چننین بیشرمانه در جای جای این کتاب می‌بینیم آمده است تا مشکلات عثمانی‌ها را با رهنمود‌هایش حل کند 
چه بسا که با سرپوش گذاشتن و سکوت خود بر این ستم خود بیتردید بزرگ‌ترین شریک این تجاوزات بوده است!


واژه عثمانی در صفحه یک کتاب ددم قورقود فی لسان اوغوزان و تعاریف بعدی نویسنده در همان آغاز از عثمانیان و رهنمودهای خود به آنها 





 نقاشی تاریخی از یک جهانگرد اروپایی مربوط به سال ۱۶۰۳ که هنگامه شادی و پیروزی پدران و هممیهنان تبریزی ما را بر لشگر متجاوز و خونخوار 
ترکهای عثمانی همزمان با ورود لشگر شاه عباس ولی از درون تبریز به تصویر می‌کشد در حالی که سر سرداران و سربازان  ترکان عثمانی متجاوز را 
بریده بر بالای نیزه‌هایشان قرار داده‌اند و به پیشباز ارتش پیروز ایران می‌روند!(منبع کتاب تاریخ چهار هزار ساله ارتش ایران-نوشته اسداله معطوفی)

آنگاه در همین دوره در کتابی که میخواهند به زور آنرا سند هویت و ادبی تاریخی آذربایجان بنامند هیچ اشاره ای به این قهرمانیها و دلیریها و برعکس تجاوزات سپاه یغماگر عثمانی نشده است که هیچ در جای 
جای آن در مدح آین متجاوزین و قالتلین نیز مداحی کرده ست!







گفتارهای بیشتر در این زمینه:

این سروده پارسی سر آغاز کتابی است بنام ددم قورقود علی لسان طایفه اوغوزان بزبان اوغوزی !

.

۱۳۹۱ تیر ۱۷, شنبه

این سروده پارسی سر آغاز کتابی است بنام ددم قورقود علی لسان طایفه اوغوزان بزبان اوغوزی !


خوبان پارسی گوی بخشندگان عمرند

ساقی بده بشارت رندان پارسا را
حافظ


پیکره‌ای که در برابر شماست بیتی است از یک سروده پارسی و  سر آغاز کتابی است بزبان اوغوزی بنام ددم قورقود علی لسان طایفه اوغوزان!
این کتاب در دربار عثمانی نگاشته شده است و سرشار است از واژه‌ها و نکته‌های زبان پارسی بویژه نامهای ایرانی برگرفته از کتابهای ایرانی بویژه شاهنامه فردوسی!
این سروده به خط خوش نگاشته شده است و در همه این کتاب تنها نوشته ای است که به خط خوش نگاشته شده که نشان از اهمیت آن برای نگارنده این کتاب داشته است:


به هنر کوش زانکه در عالم    ادب آنراست کو هنرور است


 همانطور که می‌دانیم ادبیات عثمانیان بشدت از ادبیات و زبان پارسی بهره گرفته است بطوری که زمانی زبان دربار عثمانی هم فارسی بوده و برخی از شاهان و سلاطین عثمانی به پارسی شعر گفته و سرو ده‌اند و این تاثیر ادبیات فارسی با مهاجرت روزافزون ایرانیان آرامش‌طلب و بیزار از جنگ به آسیای صغیر آغاز و قدرت می‌یابد و تا پایان قرن ۱۹ میلادی شاید بتوان گفت مهم‌ترین وسیله نشر ادب در عثمانی بوده باشد در این عهد تقریباً اکثر کتاب‌های ادبیات فارسی به ترکی ترجمه می‌شود که بر غنا و ارزش ادب عثمانی می‌افزاید و آن‌را برای رشد همه‌جانبه آماده می‌کند. این دوره تا قرن ۱۹ که ادبیات عثمانی تحت تأثیر ادب غرب قرار می‌گیرد پابرجاست.
اوغوز به قبایل ترکان اوغز (غز) اطلاق می‌شود که مردمانی بودند چادر نشین برامده از صحرای شرق اسیا ترکستان شرقی و ماورا چین تا دشتهای قبچاق!
یادآوری می‌شود ایرانیان هزاران سال پیش دیواری را در قفقاز شمالی در شهری بنام دربند ایجاد کرده بودند که از هجوم و آسیب این مردم به سرزمینهای ایران جلوگیری نمایند!






نوشته دیگر در این زمینه:



تاثیر کتاب اوغوزی ددم قورقود علی لسان طایفه اوغوزان از شاهنامه فردوسی!


















تاثیر کتاب اوغوزی ددم قورقود علی لسان طایفه اوغوزان از شاهنامه فردوسی!


چنین گفت رستم به اسفندیار
که کردار ماند ز ما یادگار

فردوسی 


فردوسی 




پیکره‌ای که در زیر مشاهده می‌کنید برگی از کتاب ددم قورقود علی لسان طایفه اوغوزان است که  در دربار عثمانی می‌زیسته و این کتاب به نوشته نویسنده آن در آغاز کتاب مربوط به شخصیت قورقوت در زمان عثمانی بوده است که با رهنمودهای حکیمانه خود در آنزمان مشکلات مردم را حل می‌کرده است! از نکات بسیار جالب این کتاب آن است که در جای جای اینکتاب از اسامی و شخصیتهای شاهنامه فردوسی نام برده است که این خود نشان دهنده شدت شهرت شاهنامه بوده است که فرای مرزهای ایران در دربار شاهان و امپراطوران دیگر هم سخن از شخصیتهای شاهنامه بوده و برای راهنمایی و سمبل مردانگی همواره بدان اشاره می‌شده است!

رستم را نام اگرچه سخت بزرگ است 
زنده بدوی است نام رستم دستان

رودکی 




رستم یل پهلوان نامدار ایرانی یکی از این اسطوره هاست که فردوسی پاکزاد وی را در شاهنامه جاودان کرد و همانگونه که می‌بینیم  حتی دده قورقود هم در رهنمون‌هایش از وی نام می‌برد!

گویند که مرز تور و ایران 
چون رستم پهلوان ندیده ست



خاقانی






۱۳۹۱ تیر ۱۵, پنجشنبه

ادامه پاكسازى سفيد و بى سر و صداى قومى تالشى ها در جمهورى آذربايجان



که زنهار از این کژدمان خموش 
پلنگان درّنده ٔ صوف پوش 
سعدی





خبرگزاری فرانسه در گزارشی از باکو می‌گوید دولت جمهورى آذربایجان هلال ممدوف سردبیر روزنامه صداى تالش که
در عین حال فعال حقوق بشر نیز هست را به خیانت از طریق کارکردن برای تشکیلات جاسوسی ایران متهم کرده است. خبرگزارى دولتى جمهورى آذربایجان «آذرتاج» نیز نوشت: دفتر دادستانى کل جمهورى آذربایجان با انتشار بیانیه‌ای درباره بازداشت «هلال ممداف»، مدیر مسوول روزنامه «تولیشی صدو» (صدای تالش) اعلام کرد که بازداشت این شخص مستقیما با فعالیت‌های «خطرناک و علیه امنیت ملی» وی ارتباط دارد. ممد اوف پیش از آنکه به خیانت به کشور متهم شود، در روز سى‌ام مارس ٢٠١٢ و در آستانه برنامه یوروویژن به اتهام حمل مواد مخدر توسط پلیس باکو بازداشت شده بود. وى به این جرم به سه ماه زندان محکوم شده بود. البته وى تمامى این مدت را در زندان به سر نبرده بود. ممدوف تمامی اتهامات را تکذیب کرده است. وکیل ممدوف می‌گوید این ژورنالیست معتقد است اتهامات علیه وی در ارتباط با فعالیت‌های حقوق بشری‌اش در زمینه‌های سیاسی و اجتماعی عنوان شده است.




 هلال ممدوف کیست؟

هلال محمد اف از برجسته‌ترین روشنفکران تالش شمالی می‌باشد و سابقه سال‌ها فعالیت جدی در دفاع از حقوق دمکراتیک اقلیت‌های قومی جمهوری آذربایجان را در کارنامه خود دارد. این روشنفکر تالش که در خیزش موسوم به «جمهوری تالش مغان» سمت نخست وزیری را داشت و در‌‌ همان زمان دبیرکل حزب برابری خلق‌های جمهوری آذربایجان نیز بود، پس از سرکوب جمهوری خودمختار تالش مغان به وسیله حیدر علی اف، به روسیه پناهنده شد ولی بعدا با مداخله شورای اروپا، مجددا به باکو بازگشت و به فعالیت‌های دمکراتیک خود ادامه داد. هلال محمد اف دبیر کمیته دفاع از نوروزعلی محمداف استاد دانشگاه، مدیر نشریه صدای تالش و رئیس مرکز مدنیت تالشان قفقازبود و پس از درگذشت نوروزعلی در زندان رژیم باکو، مدیریت نشریه صدای تالش را برعهده گرفت.

 فعالان حقوق بشرى تالش چه می‌گویند

 برخى از فعالان حقوق بشرى تالش شمالى، دستگیرى هلال ممدوف به جرم جاسوسى براى ایران را تلاش حکومت باکو براى خفه کردن احساسات ایران دوستی تالشان و مهار جنبش فرهنگی اقلیت‌های ایرانی زبان آن کشور دانسته‌اند. آن‌ها می‌گویند که هدف از این گونه اقدامات، سرکوب و ضرب شست نشان دادن به تالشان و دیگر اقوام کشور و پاکسازی و یگانه سازی قومیت‌ها ی ساکن در آن می‌باشد، سیاستی که دولتمردان جمهوری آذربایجان تجربه‌ای بس گران در اجرای آن دارند. 







 پیشینه سرکوب و قتل روزنامه نگاران تالشى

 پیش‌تر، نوروز ممدلی، عضو هیات علوم زبان‌شناسی آکادمی باکو و مدیر مسئول قبلی این نشریه تالشی زبان در سال ۲۰۰۷، به اتهام دریافت پول از ایران و جاسوسی برای تهران به ۱۰ سال حبس محکوم شد، اما وی در سال ۲۰۱۰ و در سن ۷۰ سالگی در شرایط مشکوکى در زندان درگذشت. دولت باکو درخواستهاى سازمان عفو بین الملل براى تحقیقات در مورد چگونگى مرگ نوروز ممدلى را نپذیرفت. مسئله نگران کننده این است که نوروز ممدلى نیز مانند هلال ممدوف محمداف، به جرم «خیانت به وطن» و همکارى با سرویس‌های اطلاعاتی ایران «متهم گشته است. وی همچنین متهم به ایجاد اختلافات دینی، مذهبی و قومی و نیز ترویج احساسات ناسیونالیستی و شوونیستی میان اتباع کشور بوده و مطالب و مقالاتی در حمایت از ایران و تحقیر آذری زبان‌ها نوشته و منتشر می‌کرده است. نوروز ممدوف علاوه بر سردبیرى نشریه صداى تالش و عضویت در آکادمى علوم جمهورى آذربایجان، ریاست» انجمن فرهنگی تالش‌ها «و همچنین سال‌ها مدیریت دانشکده زبان‌شناسی آکادمی ملی علوم جمهوری آذربایجان را بر عهده داشت. به غیر از هلال ممدلى، یکى دیگر از همکاران وی در نشریه» صدای تالش «به نام» المان قلی اف «نیز از سال ٢٠٠٧ تاکنون به اتهام» خیانت به وطن «در زندان به سر می‌برد. 

اقلیت تالشى

 نشریه «صدای تالش» که به زبان اقلیت تالشی در مناطق جنوبی جمهوری آذربایجان و هم مرز با ایران منتشر می‌شود، بنا به گفته هیات تحریریه این نشریه، سعی در حفظ و اشاعه زبان و فرهنگ تالشی داشته است که هم ریشه با زبان فارسی است. برخی از مقام‌های جمهوری آذربایجان، ایران را به «سوء استفاده» از این اقلیت متهم کرده‌اند. تالش آذربایجان یک منطقه نزدیک به مرز ایران است که سکنه آن با جمعیتی یک میلیون نفرة، با گویش اقلیت تالشی صحبت می‌کنند. این منطقه در سال ۱۹۹۳ پس از شورش علیه حکمرانی باکو اعلام استقلال کرد اما مقامات باکو این جنبش استقلال طلبانه را که کوتاه مدتى از زیر سلطه باکو خارج شده بود را سرکوب کردند. با اینکه سران دولت مستقل تالش از دولت ایران انتظار کمک داشتند، اما دولت ایران به این جنبش استقلال طلبانه کمکى نکرد و آن‌ها را تنها گذاشت.




 پاکسازى قومى تالشى‌ها در جمهورى آذربایجان

 ادامه سیاست ترک سازى دولت باکو، این اقلیت ایرانى زبان را در آستانه نابودى کامل قرار داده است. زبان تالشى به طور کامل در جمهورى آذربایجان ممنوع شده است. در این جمهورى یک نشریه حق ندارد، به زبانهای قومی مطلبی منتشر کند، چه رسد به اختصاص شبکه‌های رادیویی ـ تلویزیونی به اقوام. هیچ نوشته اى -کتاب یا نشریه- به زبان تالشى اجازه انتشار ندارد. دولت جمهورى آذربایجان در حال حذف کامل تالشى‌ها از نظر آمارى است. در حالیکه تالشى‌ها جمعیت خود را یک و نیم میلیون تن می‌دانند و سایت جدى اتنولوگ جمعیت تالشى‌ها در جمهورى آذربایجان را در سال ١٩٩۶، بیش از هشتصد هزار نفر دانسته، با توجه به افزایش نرخ جمعیت در این جمهورى، می‌توان تعداد تالشى‌ها را در حدود یک میلیون نفر تخمین زد. اما دولت جمهورى آذربایجان که در سال ١٩٩١ جمعیت تالشى‌ها را ۴٠٠ هزار نفر تخمین زده بود، چند سال بعد تعداد آن‌ها را به ١١٢ هزار تن کاهش داد. امروزه دولت جمهورى آذربایجان کل جمعیت تالشى آن کشور را تنها ٧۶ هزار تن اعلام می‌کند. با ادامه روند کنونى، احتمالا تا ١٠ سال دیگر جمعیت تالشى هاى جمهورى آذربایجان بر اساس اداره آمار این کشور، به زیر ١٠ هزار تن خواهد رسید. یک پاکسازى و نسل کشی قومى کامل و بى سر و صدا

نوشته:
میهن پرست گرامی بهار سبز