۱۳۹۰ تیر ۵, یکشنبه

تبلیغات ضد ایرانی در کتابهای درسی رژیم حاکم بر باکو!


تبلیغات ضد ایرانی در کتابهای درسی رژیم حاکم بر باکو!

 (نگاهی به کتاب درسی آتایوردو ـ سرزمین پدری ـ کتاب تاریخ پنجم ابتدایی در نظام آموزشی رژیم باکو)

· ائلناز توحیدی

·

منطقه شمال  ایران (اران/ جمهوری آذربایجان)، بخشی از خاک ایران است که به دنبال شکست ایران طی جنگ‏های طولانی از روسیه و انعقاد قراردادهای اندوهبار گلستان (۱۱۹۲ شمسی) و ترکمان‏چای (۱۲۰۷ شمسی) از خاک ایران جدا شده است. بعد از وقوع انقلاب کمونیستی در روسیه (۱۲۹۶ شمسی) و تضعیف حاکمیت مسکو، به سال ۱۲۹۷ شمسی، حزب مساوات که از احزاب وابسته به ترکان عثمانی بود، با کمک ترک‌ها و انگلیسی‏‌ها، تشکیل دولتی به نام دولت جمهوری آذربایجان را اعلام کرد. این دولت در آن زمان به صورت کامل از سوی ایران به رسمیت شناخته نشد. زیرا «آذربایجان» نام منطقه‏ای در ایران است. نامیدن ایران شمالی یا بخشی از اراضی قفقازی ایران بدین نام، از سوی ایران قابل پذیرش نبود. با تشکیل دولت پان ترکیستی مساوات، گرایشات ناسیونالیستی و پان ترکیستی در میان آذریهای ایران شمالی به شدت تبلیغ شد. در آن دوره، و در دوره شوروی و نیز پس از فروپاشی شوروی، همة کسانی که بر ایران شمالی سلطه داشته‏اند، پیوسته نگران گرایش اهالی این مملکت به سوی ایران هستند. چرا که اهالی این منطقه، ذاتاً ایرانی و شیعه هستند، فرهنگ آن‌ها فرهنگ ایرانی و آداب و رسوم آن‌ها آداب و رسوم ایرانی است... به طور کلی، مردم ایران شمالی هویت ایرانی دارند.

البته باید دانست که تشکیل دولتی توسط آذریهای مسلمان قفقاز در بخشی از اراضی اشغالی ایران، و‌‌ رها شدن آن‌ها از سلطة مسیحیان و کمونیست‏های روسیه برای ایرانیان خوشحال کننده بود، اما ایرانی‏‌ها علاقمند بودند که دولتی «مستقل» در ایران شمالی ایجاد شود، نه دولت وابسته‏ای که از بدو تشکیل به دنبال اجرای سیاستهای استعماری و ضد ایرانی انگلیس و عثمانی باشد. متأسفانه ایران شمالی به کانون برخورد منافع ابرقدرت‌ها (ترکهای عثمانی، انگلیسی‏‌ها، روس‏‌ها) تبدیل شد که همه بر سر دشمنی با ایران و ترویج احساسات ضد ایرانی در جامعة مسلمانان قفقاز جنوبی هم عقیده بودند، زیرا اتحاد معنوی و فرهنگی مسلمانان قفقاز جنوبی و بخصوص مردم ایران شمالی را با ایران مقدمة الحاق مجدد این منطقه به ایران می‌‏دانستند. بدین جهت، در عین حال که رقابتی میان دولتهای روسیه، انگلیس و عثمانی برای سلطه بر ایران شمالی در جریان بود، برای پیشگیری از گرایش طبیعی مردم این منطقه به ایران و در ‌‌نهایت جلوگیری از الحاق مجدد آن به ایران، همه سیاست واحدی را دنبال می‌‏کردند و آن مبارزه با هویت ایرانی مردم ایران شمالی بود.

داستانی است که: در هندوستان فیل بسیار است و هندوستان وطن فیل‏هاست، آنگاه که فیل‏بانی، فیل را از هندوستان جدا می‌‏کند و او را برای انجام امور شخصی خود در منطقه‏ای دیگر به کار می‌‏گیرد، هر وقت که فیل لحظاتی به تفکر فرو می‌‏رود، فیل‏بان با وسیله‏ای تخماق مانند بر سرش می‌‏کوبد تا مبادا فیل یاد هندوستان کند. زیرا اگر فیل در اندیشة وطن خود باشد، از انجام کار و بهره‏دهی باز می‌‏ماند و چه بسا که سر به عصیان برمی‏افرازد...

حاکمان ایران شمالی ـ چه تزار‌ها، چه کمونیست‏های عهد شوروی و چه بازماندگان امروزی آن‌ها ـ برای اینکه مردم این منطقه، ایرانی بودن، و ریشه و هویت ایرانی و شیعی خود را به کلی فراموش کنند، پیوسته کوشیده‏اند و می‌‏کوشند تا با «جعل تاریخ» مردم ایران شمالی را به عنوان مردمی غیر ایرانی معرفی کنند. آن‌ها کوشیده‏اند و می‌‏کوشند تا با «جعل تاریخ»، میان مردم ایران و مسلمانان شمال ارس یک دیوار فرهنگی عریض و طویل ایجاد کنند، همانگونه که کمونیست‏‌ها میان برلین شرقی و برلین غربی دیوار کشیده بودند. اگر دیوار حایل بین برلین شرقی و برلین غربی را با آجر و سیمان و سیم خاردار ساختند، دیوار فرهنگی حایل میان مردم ایران و مردم ایران شمالی را با جعل تاریخ، افسانه‏سازی، نابودی آثار شاعران بزرگ مانند نظامی و خاقانی و جعل آثار به نام آن‌ها می‌‏سازند.

امروز درشمال ایران ، نظامی گنجوی ـ این شاعر بزرگ پارسی گوی ـ به عنوان یک شاعر «غیر ایرانی!» تبلیغ می‌‏شود، اما جالب است که مردم ایران شمالی، امروز توانایی روخوانی یک بیت از اشعار نظامی را ندارند، زیرا اشعار نظامی و خاقانی به زبان فارسی است. آنچه امروز به عنوان دیوان نظامی و خاقانی به زبان آذری به مردم ایران شمالی ارایه می‌‏شود، در حقیقت ترجمه‏ای ضعیف، با دخل و تصرف‏های فراوان است که آن را نمی‌‏توان چیزی جز جعل آثار و اشعار به نام نظامی و خاقانی دانست!

در هر حال، «جعل تاریخ» در همة‌ ابعاد آن «جعل تاریخ ادبیات، جعل تاریخ ایران  جعل و تحریف شخصیت‏‌ها» یکی از مهم‏‌ترین شیوه‏های دشمنان برای ایجاد فاصله بین مردم ایران و اهالی ایران شمالی است.

دولت امروزی حاکم بر ایران شمالی نیز به شیوة کمونیست‏‌ها، روال جعل تاریخ را علیه ایران را ادامه می‌‏دهد تا مردم ایران شمالی، ایرانی بودن خود را فراموش کنند، دولت باکو می‌‏کوشد در اذهان و قلب‏های کودکان بیگناه ایران شمالی، تخم نفرت از ایران و ایرانی کاشته شود. از این روست که در کتابهای درسی که از سوی رژیم باکو منتشر می‌‏شود مطالب ضد ایرانی فراوانی گنجانده شده است تا در قلب کودکان و نوجوانان نسبت به ایران بغض و نفرت به وجود آید. حاکمان باکو از بیدار شدن احساسات ایران‏گرایی در میان مردم می‌‏ترسند. آن‌ها از نشر معارف شیعی در میان مردم هراس دارند.

گفته می‌‏شود حیدر علی اف اندکی پیش از مرگ خود، پس از صدور دستور برای تعطیلی مراکز و کانونهای آموزش علوم دینی و مکتب‏های قرآنی، گفته بود: «به جای علوم دینی و قرآنی، تاریخ آذربایجان را به بچه‏های ما یاد بدهید!» این‌‌ همان شیوة کمونیست‏هاست. دین را از جامعه حذف کردن و خلاء معنوی مردم را با احساسات ناسیونالیستی پوچ به صورت کاذب پر کردن! البته روشن است که منظور علی اف از «تاریخ آذربایجان»‌‌ همان تاریخ دست‏ساز و جعلی بود که توسط کمونیست‏‌ها و پان ترکیست‏‌ها طی هشتاد سال اخیر نوشته شده است.

نمونه‏ای از این تاریخ‏های جعلی که در قالب کتاب درسی (که کتاب رسمی دولت است) عرضه شده است، کتاب «آتایوردو» (سرزمین پدری) است که در نظام آموزشی رژیم باکو برای نوجوانان کلاس پنجم ابتدایی تدریس می‌‏شود. در این کتاب هنر دروغ‏‌پردازی و تاریخ‏سازی «وزارت تحصیل رژیم باکو» آشکار شده است.

این کتاب نشان می‌‏دهد که «وزارت تحصیل» رژیم باکو، توانایی آن را دارد که تاریخ را به صورت وارونه در قالب کتاب درسی عرضه کند. البته برای ما روشن است که هفتاد سال حکومت کمونیستی و ضد دینی، تأثیرات منفی فراوانی بر ایران شمالی گذاشته است و آثار آن حکومت به این زودی‌ها از بین نخواهد رفت.

ـ در کتاب «آتایوردو»، کوشیده شده است تا قراردادهای ننگین گلستان و ترکمن‏چای که به موجب آن‌ها مناطق قفقازی ایران و از جمله ایران شمالی، از خاک ایران جدا شد، به عنوان قراردادهایی تلقی شود که موجب تقسیم یک مملکت به نام آذربایجان گردید!

به راستی کدام رژیم می‌‏تواند چنین دروغ‏های بزرگی را در کتاب درسی بگنجاند؟ رژیم باکو!

ـ در این کتاب، «شاه اسماعیل صفوی» (بنیانگذار دولت فراگیر شیعی و ملی در ایران) به عنوان کسی معرفی شده است که نخستین «دولت واحد آذربایجان!» را به وجود آورد!؟

تاکنون محققان دانشگاههای معتبر جهان، صد‌ها جلد کتاب پیرامون صفویه و شاه اسماعیل صفوی نوشته‏اند و همه می‌‏دانند که شاه اسماعیل صفوی به عنوان «شاه ایران»، تمامیت ارضی ایران را که ایران شمالی نیز بخشی از آن است، حفظ کرد و برای حفظ تمامیت ارضی ایران با دشمنان کشور از جمله ترک‏های متجاوز عثمانی به ستیز و جنگ برخاست. معرفی کردن شاه اسماعیل صفوی به عنوان بنیانگذار یک دولت غیر ایرانی، دروغ بزرگی است که ساختن و پرداختن آن فقط از عهدة وزارت تحصیل رژیم باکو برآمده است.

ـ در کتاب آتایوردو، به استاد محمد حسین شهریار، شاعر بزرگ ایرانی، اهانت شده و این شاعر بزرگ به عنوان فردی ناسیونالیست و پان آذریست معرفی گردیده است. در حالی که شهریار صد‌ها بیت شعر برای نشان دادن عشق بی‏پایان خود به وطنش ایران سروده و خطاب به روشنفکران و سیاست گران باکو گفته است:

آییریب شیطان الفباسی سیزی آللاهدان

اؤز الفبامیزی یازساز، تاپاسیز قرآنی...

 (ترجمه: الفبای شیطان ـ الفبای روسی و لاتین ـ شما را از خدا دور کرده است. اگر با الفبای خودمان ـ الفبای اسلامی و ایرانی ـ بنویسید، قرآن را درمی‏یابید)

علاوه بر کتابهای درسی، امروز برخی از وابستگان رژیم باکو و مطبوعات این رژیم، حیدر علی اف را «حیدربابا!» می‌‏نامند، یعنی اینکه منظومه «حیدربابایه سلام» پنجاه سال پیش که حیدر علی اف ۲۵ سال داشت و فرامین سربازان استالین را اجرا می‌‏کرد، برای وی سروده شده است!؟ این هم تحریف و جعل دیگری است که رژیم باکو بی‏شرمانه به آن دست می‌‏زند.

ـ‌ در کتاب «آتایوردو»، هیچ یک از علمای بزرگ تاریخ ایران شمالی معرفی نشده است، گویی در منطقة ایران شمالی، در طول تاریخ یک نفر عالم و دانشمند دینی وجود نداشته است!

ـ در کتاب آتایوردو، شخصیت بسیاری از ایرانیان از جمله نظامی گنجوی، ستارخان، شیخ محمد خیابانی و... تحریف شده است و این افراد به عنوان افرادی خاین به ایران معرفی شده‏اند. نویسندگان کتاب سعی داشته‏اند تا این شخصیت‏‌ها را به عنوان آذری و غیر ایرانی معرفی کنند! در حالی که همة‌ این بزرگان پیشتازان طریق سرافرازی و عظمنت ایران بوده‏اند و شیخ محمد خیابانی گفته است: ‌ «هدف قیام ما عظمت ایران است.»

یا ستارخان خطاب به کنسول روس در تبریز گفته است که: «من می‌‏خواهم که هفت کشور زیر پرچم ابالفضل العباس (ع) و پرچم ایران باشد، تو می‌‏خواهی برای حفظ جان خود پرچم روسیه را بر خانة ‌خود نصب کنم؟»

ـ در کتاب آتایوردو و سایر کتابهای درسی رژیم باکو، احزاب و شخصیت‏های مخالف حیدر علی اف به بی‏لیاقتی، جنایتکاری و خیانت به وطن متهم می‌‏شوند. یعنی رژیم باکو حتی از طریق کتابهای درسی نیز احزاب و شخصیت‏های مخالف خود را تخطئه و تحقیر می‌‏کند. در این کتاب‌ها، حیدر علی اف به عنوان تنها فرزند شایستة مردم، رهبر بزرگ، رهانندة کشور از بدبختی، (البته با سابقة نیم قرن خدمت در سازمان جاسوسی ک. گ. ب!) و حتی به عنوان رهبر آذری‏های جهان معرفی می‌‏شود و بدینگونه کتابهای درسی، به کتابهای حزب حاکم تبدیل می‌‏شود! و پس از مرگ او تبلیغات دامنه‏داری برای تداوم حکومت موروثی علی اف‏‌ها و ریاست جمهوری پسرش الهام علی اف صورت می‌‏گیرد.

ـ در کتاب «آتایوردو»، در معرفی شخصیت‏‌ها، نقل حوادث تاریخی، بررسی قیام‏‌ها و شورش‏های اتفاق افتاده، فقط و فقط «ناسیونالیسم کور یعنی شیفتگی به زبان،‌نژاد و قوم» تبلیغ می‌‏شود، و دین، مذهب، اخلاق و دیگر ارزشهای انسانی مورد غفلت قرار می‌‏گیرد. زیرا سردمداران رژیم باکو، فقط با تمسک به ناسیونالیسم کور و دروغین است که می‌‏توانند افکار عمومی را فریب دهند. مسلم است که آن‌ها نباید شخصیت‏‌ها را به درستی به مردم معرفی کنند، اگر مردم بدانند که «جوادخان گنجه‏ای» حاکم گنجه برای دفاع از خاک ایران در قبال روسهای متجاوز تا پای جان ایستاد و خود و پسرش با انگیزه جهاد با دشمنان دین و پیروی از امام حسین (ع) به شهادت رسیدند، از خود می‌‏پرسند: «امروز وضعیت چگونه است؟ چرا قره‏باغ همچنان در اشغال است؟ آیا پرزیدنت ما هم حاضر است در راه دفاع از خاک و وطن، خود و پسرش را قربانی کند؟»

آنگاه به این سؤال جواب خواهند داد که: «نه، نه، آنچه برای پرزیدنت ما حیدر علی اف اهمیت داشت، حکومت بود و بس، او می‌‏خواست حکومت کند، و حتی بعد از خود نیز زمام امور را به دست پسرش سپرد... اینگونه است که قره‏باغ اشغال شده است، اینگونه است که...»

ـ درکتاب درسی «آتایوردو» آنقدر علیه ایران تبلیغات شده است که تصور می‌‏شود، نویسندگان آن، کتاب را نه به قصد آشنایی دانش آموزان با تاریخ، که به قصد تبلیغ علیه ایران نوشته‏اند. نویسندگان این کتاب سه نفر (یعقوب محمود اوغلو، رافیق خلیل اوف، صابر آقایف) هستند.

نباید فراموش کرد که کتابهای درسی، کتابهای رسمی و دولتی یک کشور می‌‏باشد و موضع‏گیری بسیار منفی علیه ملت ایران و جعل و تحریف تاریخ و شخصیت‏های بزرگ ایران در کتابهای درسی رژیم باکو ـ بخصوص کتاب آتایوردو ـ ‌بیانگر مواضع و دیدگاههای رسمی و دولت این کشور است. علت این همه تبلیغات رسمی علیه ایران توسط رژیم باکو، تنها یک چیز است، و آن هراس این رژیم از اتحاد مجدد ایران شمالی با ایران است. اگر به طور عمیق دقت شود، تلاشهای تبلیغاتی رژیم حاکم بر ایران شمالی یک مقصد را دنبال می‌‏کند و آن تحریف و تغییر هویت ایرانی ـ شیعی مردم ایران شمالی است، تا این مردم، خود را مردمی غیر ایرانی فرض کرده و گذشته تاریخی و فرهنگی ایرانی خود را فراموش کنند. اما مردم ایران شمالی اکنون در برهه‏ای خاص از تاریخ خود قرار دارند، برهه‏ای که می‌‏توان آن را دوره بازیابی و احیای هویت ایرانی و شیعی نام نهاد. و این دوره، در اوج خود، به اتحاد مجدد ایران شمالی با ایران می‌‏انجامد:

هرکسی کو دور ماند از اصل خویش

باز جوید روزگار وصل خویش

بن نوشت:
http://bakiran.blogfa.com/post-23.aspx

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

توجه:فقط اعضای این وبلاگ می‌توانند نظر خود را ارسال کنند.