۱۳۹۱ آبان ۶, شنبه

ایرانی ستیزی


ا
یرانی‌ستیزی یا ایران ستیزی به احساسات و اعمالی که حاوی تبعیض، عملیات خصمانه، نفرت و یا پیش‌داوری علیه ایران و یا افراد مرتبط با ایران و فرهنگ ایرانی است گفته می‌شود و نقطه مقابل ایران دوستی قرار می‌گیرد.
به لحاظ تاریخی، تعصب علیه ایرانیان به ویژه در برخی اعراب وجود دارد که بهحمله اعراب به ایران باز می‌گرددکه در قالب ایران ستیزی نمود پیدا کرده‌است. اگرچه به تازگی احساسات و رفتارهای قابل توجه ایران ستیزانه در غرب و رسانه‌های بین‌المللی نیز به چشم می‌خورد.

ایران‌ستیزی در طول تاریخ 

کتاب دو قرن سکوت اثر عبدالحسین زرین‌کوب اشاره‌ای است به جریانات دو قرن ابتدایی سلطه اعراب به ایران که شامل تاثیر و نفوذ اعراب بر ادبیات، زبان، فرهنگ و جامعه ایرانی می‌شود.[۱]
عبدالحسین زرینکوب می‌گوید:[۲]
... استیلای عرب بدون غارت و انهدام و کشتار انجام نیافت. در برابر سیل هجوم تازیان، شهرها و قلعه‌های بسیاری ویران گشت. خاندانها و دودمانهای زیاد بر باد رفت. نعمتها و اموال توانگران را تاراج کردند و غنایم و انفال نام نهادند. دختران و زنان ایرانی را در بازار مدینه فروختند و سبایا و اسرا خواندند. از پیشه وران و برزگران که دین مسلمانی را نپذیرفتند باج و ساوگران بزور گرفتند و جزیه نام نهادند. همه این کارها را نیز عربان در سایه شمشیر و تازیانه انجام می‌دادند. هرگز در برابر این کارها هیچکس آشکارا یارای اعتراض نداشت. حد و رجم و قتل و حرق، تنها جوابی بود که عرب خاصه در عهد امویان بهرگونه اعتراضی می‌داد. حکومت بنی امیه برای آزادگان و بزرگ زادگان ایران قابل تحمل نبود زیرا بنیاد آنرا بر کوچک شماری عجم و برتری عرب نهاده بودند. طبقات پایین‌تر نیز بسختی می‌توانستند آن را تحمل نمایند. زیرا آنها نه از خلیفه و عمال او نواختی و آسایشی دیده بودند و نه تعصبات دینی دیرینه را فراموش کرده بودند. عبث نیست که هر جا شورشی و آشوبی بر ضد دستگاه بنی امیه رخ می‌داد، ایرانیها در آن دخالت داشتند. خشونت و قصاوت عرب نسبت به مغلوب شدگان بی‌اندازه بود. بنی امیه که عصبیت عربی را فراموش نکرده بودند حکومت خود را بر اصل «سیادت عرب» نهاده بودند. عرب با خودپسندی کودکانه‌ای که در هر فاتحی هست، مسلمانان دیگر را موالی یا بندگان خویش می‌خواندند. تحقیر و ناسزایی که در این نام ناروا وجود داشت کافی بود که همواره ایرانیان را نسبت بعرب بدخواه و کینه توز نگهدارد اما قیود و حدود جابرانه یی که بر آنها تحمیل می‌شد، این کینه و نفرت را موجه تر می‌کرد. بیداد و فشار دستگاه حکومت سخت مایه نگرانی و نارضایی مردم بود. مولی نمی‌توانست بهیچ کار آبرومند بپردازد. حق نداشت سلاح بسازد و بر اسب بنشیند. اگر یک مولی نژاده ایرانی، دختری از بیابان‌نشینان بی نام و نشان عرب را بزن می‌کرد، یک سخن چین فتنه‌انگیز کافی بود که با تحریک و سعایت، طلاق و فراق را بر زن و تازیانه و زندان را بر مرد تحمیل نماید. حکومت و قضا نیز همه جا مخصوص عرب بود و هیچ مولی ای باینگونه مناصب و مقامات نمی‌رسید. حجاج بن یوسف بر سعید بن جبیر که از پارساترین و آگاه ترین مسلمانان عصر خود بود منت می‌نهاد که او را با اینکه از موالی است، چندی به قضای کوفه گمارده‌است. نزد آنها اشتغال به مقامات و مناصب حکومت در خور موالی نبود؛ زیرا که با اصل سیادت فطری نژاد عرب منافات داشت. اما این ترتیب نمی‌توانست دوام داشته باشد. زیرا عرب برای کشورداری و جهانبانی ذوق و استعداد و تجربه کافی نداشت.
از ابوریحان بیرونی در کتاب اثرهای مانده از قرن‌های گذشت نقل شده‌است:
وقتی قتبیه بن مسلم سردار حجاج، بار دوم بخوارزم رفت و آن را باز گشود هرکس را که خط خوارزمی می‌نوشت و از تاریخ و علوم و اخبار گذشته آگاهی داشت از دم تیغ بی دریغ درگذاشت و موبدان و هیربدان قوم را یکسر هلاک نمود و کتابهاشان همه بسوزانید و تباه کرد تا آنکه رفته رفته مردم امی ماندند و از خط و کتابت بی بهره گشتند و اخبار آنها اکثر فراموش شد و از میان رفت.[۳]
به نقل از زرین‌کوب در کتاب دو قرن سکوت، با وجود چنین رویدادهایی، اعمال سیاست‌های ضد ایرانی اعراب را نمی‌توان انکار نمود.[۴] همچنین در کتاب الأغانی نوشته ابوالفرج اصفهانی به شکنجه فارسی‌گویان اشاراتی شده‌است.[۵]
سرکوب زبان فارسی
پس از فتح ایران به دست اعراب، در دوران حکومت امویان، اعراب زبان عربی را به عنوان زبان اصلی سرزمین‌های خود انتخاب و آن را به ساکنان سرزمین‌های زیر سلطه خود تحمیل کردند. در پی نارضایتی حجاج بن یوسف از ترویج زبان فارسی در دیوان‌ها، وی دستور جایگزین کردن زبان تمام کشورهای تحت سلطه با عربی را حتی در صورت نیاز با توسل به زور صادر نمود.[۶]

ایالات متحده آمریکا [ویرایش]

رسانه‌ها، اندیشگاه‌ها و دولت [ویرایش]

ان کولتر خبرنگار آمریکایی از اصطلاح «کله‌عمامه‌ای» برای اشاره به ایرانیان استفاده می‌کند[۷] و برنت اسکوکرافت مردم ایران را «فرش فروش» خطاب قرار می‌دهد. همچنین روزنامه کلمبوس دیسپچ در سال ۲۰۰۷ میلادی کاریکاتوری را به چاپ رساند که در آن ایران را یک فاضلاب و مردم آن را سوسک نشان می‌داد.[۸] در همین سال دبرا کاگان کارمند سابق پنتاگون نیز با بیان «من از همه ایرانیان متنفرم» گروهی از اعضای پارلمان بریتانیا را متعجب ساخت.[۹] در سال ۲۰۰۹ میلادی در کنفرانس کمیته روابط عمومی آمریکا و اسرائیل، مارتین کرامر استاد دانشگاه هاروارد در مورد خطر پذیرفتن ایرانیان آمریکا برای نزدیک شدن به قدرت هشدار داد:«ایران می‌تواند اهرمی در پس چهره ایرانیان آمریکا باشد، افرادی که بسیاری از آن‌ها جایگاه‌های حساسی در اندیشگاهها و حتی دولت دارند.»[۱۰]

به تصویر کشیدن ایران و ایرانی‌ها در هالیوود [ویرایش]

هالیوود از دهه ۱۹۸۰ و بخصوص ۱۹۹۰ میلادی، شخصیت‌های منفی از ایرانیان[۱۱] را در مجموعه‌های تلویزیونی نظیر ۲۴،[۱۲] جان دو، بربال‌های عقاب (۱۹۸۶)[۱۳] و فرار از ایران: خوشحالی کانادایی (۱۹۸۱ برپایه داستانی حقیقی) به تصویر می‌کشد.[۱۴] و همچنین در سری سوم فیلم ترانسفورمرز نیز این واقعه به چشم می‌خورد.

بدون دخترم هرگز [ویرایش]

اسکندر [ویرایش]

در سال ۲۰۰۴ میلادی، فیلم اسکندر به کارگردانی الیور استون ساخته شد که در آن ایرانیان به طرز منفی و نادرستی به تصویر کشیده شده‌اند.[۱۵][۱۶]

۳۰۰ [ویرایش]

فیلم ۳۰۰ محصول سال ۲۰۰۷ میلادی، فیلمی با اقتباس از رمان گرافیکی فرانک میلرمتعلق به سال ۱۹۸۸ است که به واسطه نژاد پرستی[۱۷] در به تصویر کشیدن سربازان ایرانی در جنگ ترموپیل مورد انتقاد قرار گرفته بود. منتقدان در ایالات متحده و نقاط دیگر جهان یادآور شده‌اند که سیاست غرب علیه ایران در رابطه با سیر تاریخی این کشور، نمایش ایرانی‌ها به عنوان افرادی فاسد، خوش‌گذران و شیطانی در مقابل یونانی‌های نجیب است.[۱۸] همزمان با پخش جهانی این فیلم و پخش نسخه کپی فیلم در تهران و خبر موفقیت آن در باکس آفیس، آزاده معاونی روزنامه‌نگار مجله تایم، خشم و ناراحتی مردم را گزارش کرد.[۱۹]

جهان عرب [ویرایش]

عجم [ویرایش]

نوشتار اصلی: عجم
با استناد به دانشنامه بریتانیکا کلمه عجم در زبان عربی اشاره‌ای بخصوص به فارسی زبانان است و به معنای فردیست که توانایی تکلم صحیح را ندارد.[۲۰] (مشابه کلمه نموی (لال، خاموش) در بین اسلاوی‌ها که اشاره‌ای است به آلمانی‌ها.) در حقیقت عجم در مقابل معنای تکلم صحیح و درست زبان عربی است.[۲۱] در لغتنامه دهخدا نیز عجم به معنای کند زبانان و غیر عرب آمده‌است.[۲۲]
شایان ذکر است که عجم در لغتنامه عربی برای تمام غیرعرب‌ها به کار می‌رود و به دفعات توسط ابن خلدون در مقدمه ابن خلدون به این شکل به کار رفته‌است. هرچند اعتقاد بر این است[۲۳] که اشاره ابن خلدون به فارسی زبانان می‌باشد. علاوه بر این کلمه عجم ریشه در ع-ج-م دارد و به معنای ناواضح، مبهم، غیرقابل درک است.[۲۴][۲۵][۲۶][۲۷]
  • ادعای برتری نژاد عرب بر عجم
بعضی طرفداران برتری نژادی چنین گفته‌اند: {{نقل قول|در زیر دلیل‌های علمی با استناد به بزرگان می‌آوریم که نژاد عرب و زبان عرب بر عجم و زبان عجم برتری دارد.[۱] قال شیخ الإسلام ابن تیمیة فی کتابه "اقتضاء الصراط المستقیم": أن جنس العرب أفضل من جنس العجم: عبرانیهم وسریانیهم، رومهم و فرسهم وغیرهم، وأن قریشاً أفضل العرب. [۲] گفت ابن تیمیه در کتابش ضرورتهای راه راست: بدرستی که نژاد عرب برتر است از نژادهای دیگر: برتر است از عبرانی- سریانی- رومی- فارس- و سایر نژادها"

اسلام شیعه و ایرانیان [ویرایش]

عصر مدرن [ویرایش]

یک نمونه از ایران ستیزی در یک قرن گذشته را می توان در حوادث مکه سال ۱۳۲۲ و گردن زدن یک جوان حج گزار بی گناه ایرانی به نام ابوطالب یزدی دانست. مورد دیگر کشتار حج سال ۱۳۶۶ است که طی آن تعدادی از زایران ایرانی کشته شدند.[۳] [۴] مورد دیگر را می توان در کشتار حاجیان در مکه (۱۳۶۶) مشاهده نمود. این دو نمونه ایران ستیزی و شیعه ستیزی وهابیون عربستان است.

جنگ ایران و عراق [ویرایش]

در سال ۱۹۸۰ کشور عراق با حمایت گسترده مالی کشورهای عربی به ایران حمله کرد، صدام حسین، رهبر وقت عراق این جنگ را به تقلید از نخستین تجاوز اعراب به ایران، قادسیه دوم نامید. او ایرانیان را حیواناتی می‌خواند که به همراه یهودیان و مگس هیچگاه نباید آفریده می‌شدند.[۲۸][۲۹][۳۰]این جنگ که با حمایت عمده کشورهای عرب[۳۱] آغاز شده بود، به مرگ در حدود یک میلیون ایرانی و از میان رفتن خاندانهای بسیاری انجامید.

دوران باستان [ویرایش]

اعراب [ویرایش]

ریچارد فرای معتقد است که بحران نگرش‌های ایرانی‌ستیزی اعراب اینگونه خلاصه می‌شود:[۳۲]
اعراب دیگر نقش ایران و زبان فارسی را در شکل‌گیری فرهنگ اسلامی درک نمی‌کنند. شاید می‌خواهند گذشته‌ها را از یاد ببرند، اما با چنین کاری شالوده معنوی، موجودیت اخلاقی و فرهنگی خود را از میان می‌برند...

یونانی‌ها و رومی‌ها [ویرایش]

یونانیان ایرانی‌ها را «بربر» می‌خواندند. اما این لزوماً معنی بدی نداشت، درواقع آن‌ها به هر غیریونانی‌زبانی «بربر» می‌گفتند. در ذهن آن‌ها بسیاری از «بربر»ها کاملاً متمدن بودند و یونانیان خود از تمدن و دستاوردهای همسایگان خویش ازجمله پارس‌ها باخبر بودند. منتها مثل اغلب مردمان دیگر در آن دوران یونانی‌ها هم فرهنگ اقوام دیگر را بیگانه و نتیجتاً در سطحی پایین‌تر می‌دیدند.[۳۳]

اسکندر مقدونی [ویرایش]

برای بیشتر زرتشتیان و ایرانیان، اسکندر مقدونی به عنوان نابودگر اولین امپراتوریشان و خراب کننده پرسپولیس شناخته می‌شود. عمومآ منابع تاریخی برنامه‌ای برای یا بدنام کردن و یا ستایش کردن از اسکندر داشته‌اند. حتی در میان خود ایرانی‌ها هم چنین چیزی دیده می‌شود. با وجود این که برخی مورخان ایرانی از جنبه‌های منفی کشورگشایی اسکندر را بیان کرده‌اند، اکثر نویسندگان قرون وسطی دیدگاه متفاوت و بسیار مثبت‌تری را نسبت به او داشته‌اند. که شاید ریشه در بعضی تصمیمات و سیاست‌های اسکندر پس از سرنگونی سلسله هخامنشی داشته باشد.[نیازمند منبع]
در ادب فارسی در قرون وسطی، اسکندر چهره یک فاتح را ندارد بلکه بیشتر به عنوان رهبر در سیر و سلوک برای یافتن حکمت و معرفت دیده می‌شود. بسیاری از نویسندگان فارسی نوشته‌هایی مانند اسکندرنامه نظامی گنجوی دارند.

قرون وسطی [ویرایش]

عهد مغول [ویرایش]

رنسانس تا معاصر [ویرایش]

استعمارگران [ویرایش]

پاتریک کلاوسون می‌نویسد[در کجا؟]:
از روزگار هخامنشی، ایرانیان تحت حفاظ جغرافیایی بودند. اما کوههای بلند و دشت‌های وسیع فلات ایران دیگر سپری در برابر ارتش روس و ناوگان بریتانیانبودند. ایران در ظاهر و باطن، خرد شده بود. در آغاز قرن نوزدهم، آذربایجان،ارمنستان، بیشتر گرجستان و افغانستان، به طور کامل ایرانی بودند، اما در آخر قرن، اکثر این نواحی در نتیجهٔ عملیات نظامی اروپاییان، از دست رفته بود. ایران از دست رفتن قسمت‌هایی از خاکش را، به صورت حس قربانی شدن و تمایلی برای تفسیر اعمال اروپاییان از طریق عینک تئوری توطئه، بیان کرد. که این به نوبه خود به شکل‌گیری ناسیونالیزم ایرانی در قرن بیست‌ویک کمک کرده‌است.

امپراتوری روسیه [ویرایش]

کلنل لیاخف روسی که مجلس ایران را به توپ بست
ایران بیش از تمام قدرت‌های استعماری دیگر، به امپراتوری روسیه قلمرو واگذار کرده‌است.[که گفته؟]

درحالی که پرتغالی‌ها، بریتانیایی‌ها و هلندی‌ها برای جنوب و جنوب شرق ایران تضعیف شده در دورهٔ صفوی رقابت می‌کردند، روسیه در شمال کاملآ بی‌رقیب بود و برای استقرار نفوذ در بخش‌های شمالی ایران به سمت جنوب سرازیر شده بود.
حکومت قاجار، بیمار از سیاست داخلی متوجه شد که قادر به رودررویی (اگر نگوییم که حتی متوجه نشدند) با خطر شمالی روسیه نیست. دربار شاهنشاهی، ضعیف و ورشکسته تحت فرمان فتحعلی‌شاه مجبور به امضا قرارداد رسوایی‌آور گلستان در ۱۸۱۳ م شد، که بعد از شکست تلاش‌های عباس‌میرزا برای آرام کردن جبهه شمالی ایران، به امضای قرارداد عهدنامه ترکمنچای منجر شد.[نیازمند منبع]
با پیشروی مداوم امپراتوری روسیه به سمت جنوب در جریان دو جنگ ضد ایران و قراردادهای گلستان و ترکمنچای در جبهه‌های غربی، به علاوه مرگ نابه‌هنگام عباس‌میرزا در ۱۸۲۳ م و قتل وزیر اعظم ایران (میرزا ابوالقاسم قائم‌مقام)، ایران پایگاه سنتی خود در آسیای میانه را به ارتش تزار روس واگذار کرد. ارتش روسیه سواحل آرال را در ۱۸۴۹ م، تاشکند را در ۱۸۶۴ م، بخارا را در ۱۸۶۷ م، سمرقند را در ۱۸۶۸ م و خیوه و آمودریا را در ۱۸۷۳ م اشغال کرد. پیمان آخال اوج شکست‌های ایران در برابر قدرت جهانگیر روسیه بود.
در انتهای قرن نوزدهم، تسلط روسیه چنان رسمیت یافت که تبریز، قزوین و گروهی دیگر از شهرها توسط روس‌ها اشغال شدند و حکومت مرکزی در تهران هیچ قدرتی حتی برای انتخاب وزرای خود بدون تایید کنسولگری‌های روس و انگلیس، نداشت. برای نمونه مورگان شوستر، زیر فشار عظیم بریتانیا و روسیه به دربار شاهی، وادار به استعفا شد. شوستر در کتاب «خفه کردن ایران» که یک انتقاد تند از روسیه و بریتانیا است، جزئیات این ماجراها را برشمرده‌است.[یادکرد شوستر؟]

هرچند مداخله‌های روسیه بعد از به قدرت رسیدن بلشویک‌ها، با جمهوری سوسیالیستی شوروی ایران در ۱۹۲۰ و پس از آن جمهوری کوته عمر مهاباد، که آخرین تلاش اتحاد شوروی برای برپایی جمهوری کمونیستی در ایران بود، ادامه یافت.
پایان جنگ جهانی دوم آغازی بر نفوذ آمریکا در صحنهٔ سیاست ایران بود. با آغاز جنگ سردآمریکا بر ضد شوروی، ایالات متحده سریعآ برای تبدیل ایران به بلوک ضد کمونیستی تلاش کرد که باعث ازمیان رفتن تأثیر شوروی بر ایران، در سال‌های آتی شد.
هنگام جنگ ایران و عراق، اتحاد شوروی به بزرگ‌ترین حامی نظامی صدام حسین تبدیل شد.[نیازمند منبع]

امپراتوری بریتانیا [ویرایش]

کاریکاتوری در یک مجله فکاهی انگلیسی(پانچ) در سال ۱۹۱۱ م، بازی بزرگ: شیر (انگلیس) به خرس (روس) می‌گوید: اگر همدیگر را نمی‌فهمیدیم، شاید می‌پرسیدم روی رفیق کوچکمان گربه (ایران) چه کار می‌کنی؟
سابقهٔ بریتانیا در دخالت در سیاست‌های ایران، از تمامی کشورهای اروپایی بیشتر است. این مداخله سریعاً به یکی از سیاست‌های استعماری به نفع کمپانی هند شرقی و بر ضد ایران تبدیل شد. با ورود روسیه به عنوان رقیب، این عرصه،بازی بزرگ نام گرفت.[نیازمند منبع]
در موقعیت‌های بی‌شماری، حکومت بریتانیا ضد ایران (چه علیه حکومت ملی چه منافع آن) عمل کرده‌است. عهدنامه گلستان به سال ۱۸۱۳ م و به دنبال آن عهدنامه ترکمانچای، هردو توسطسرگوراوزلی بدنام و به کمک دفتر روابط خارجی بریتانیا تنظیم شدند. در واقع، بعد از شکست دادنناصرالدین شاه در هرات به سال ۱۸۵۷، مرزهای شرقی و جنوبی ایران توسط بریتانیا معین شدند. دولت بریتانیا در دهه ۱۸۶۰ فردریک جان گلدسمیداز بخش تلگراف هندو-اروپایی را مامور مشخص کردن مرزهای بین ایران و هند کرد. در ۱۸۷۲ م، شاه قراردادی را با بارون جولیوس دو رویتر امضا کرد، که جرج ناتانائیل کرزن (یکی از بزرگ‌ترین مردان حکومتی دوران خود) درباره آن گفته‌است[در کدام منبع؟]:
کاملترین و غیرعادی ترین تسلیم تمام منابع صنعتی یک قلمرو پادشاهی به دستان بیگانه، که تاکنون تصور آن می‌رفته‌است...

چنین نگرش منفی‌ای را به خصوص می‌توان در فتوای تحریم تنباکو دید که توسط میرزای شیرازی داده شد. این فتوا باعث شعله‌ور شدن خشم مردم بر ضد حضور بریتانیایی‌ها در ایران در مقابل سیاست بی‌سروته خاندان بی‌تفاوت قاجار شد.

ردپای بریتانیا همچنین در پیدایش نقشه تهاجم عراق به ایران در سال ۱۹۸۰ م دیده می‌شود. این مطلب در مقاله‌ای در روزنامه نیویورک تایمز در ابتدای جنگ ایران و عراقگزارش شده‌است. نکات مهم این گزارش این است[یادکرد گزارش؟]:
  1. یک نقشه تهاجم با جزئیات در سال ۱۹۵۰ م برای ارتش عراق توسط مشاور نظامی بریتانیا برای عراق، ۳۰ سال پیش از تهاجم صدام حسین به ایران تهیه شده بود.
  2. پیش‌نویس اصلی این طرح از سال ۱۹۳۷ توسط بریتانیا در دست تهیه بوده‌است؛ محورهای اصلی پیشروی که در طرح شرح داده شده‌اند، مشابه همان است که در تهاجم عراق به ایران در ۲۲ سپتامبر ۱۹۸۰ م انجام شد.
  3. هدف اصلی این طرح «... فراخوانی نیروهای عراقی برای اشغال استان خوزستان، مذاکره برای متارکهٔ جنگ با حکومت ایران که شامل تسلیم این استان به عراق... همچنین آزادی مردم عرب‌زبانی که در خوزستان زندگی می‌کنند باشد». به طور مشخص تغییرات متوالی در حکومت عراق در طی سی سال بعدی، اهدف اصلی طرح بریتانیا را تغییر نداد؛ تنها در اثر گذشت زمان طرح به روز شد.
دولت انگلیس در سال ۱۲۱۹ خورشیدی، نام دریای بریتانیا را برای خلیج فارس به کار بردند اما این نام پذیرشی نیافت و آن را رها نمودند.
انگلیسی‌ها اولین کسانی بودند که عرب‌ها را تحریک به استفاده از نام جعلی خلیج عرب به جای خلیج فارس کنند.

ایالات متحده آمریکا [ویرایش]

دیدار دونالد رامسفلد با صدام در جریان جنگ ایران و عراق (سال ۱۳۶۱)
بعد از انقلاب اسلامی ایران و روی کار آمدنحکومت جمهوری اسلامی ایران و مخالفت شدید ایشان با موجودیت اسرائیل، آمریکا به نوعی جنگ تبلیغاتی علیه ایران دست زده‌است. در این میان غرب سعی کرده در کنار به تصویر کشیدن اسرائیل به عنوان کشوری حامی دموکراسی و مردم‌سالار، ایران را کشوری باحکومتی تحت اختیار روحانیت کوته‌نظر جلوه دهد.[۳۴]

اعمال اسلامگرایان در قبال فرهنگ و تاریخ ایران [ویرایش]

نوروز و چهارشنبه سوری [ویرایش]

مرتضی مطهری در مورد نمادهای باستانی ایران (نوروز و چهارشنبه سوری)اینگونه گفته‌است:
بخدا ننگ این مردم است که روز سیزده و این ایام را بعنوان جشن سیزده بدر بیرون میرن. ننگ باشه بر اینها که بعنوان پرورش افکار این‌ها را به مردم نمی‌گویند و شما احمقها هم این حرکات را هر سال انجام می‌دهید بلکه آنها شما بدبختهای احمق را تمجید می‌کنند تشویق می‌کنند اینها از اسلام نیست اینها ضد اسلام است... نیاکان ما در گذشته جشن می‌کردن؛ پس ما هم باید چنین کنیم چهار شنبه آخر سال می‌شود؛ بسیاری از خانواده‌ها که باید بگویم خانواده احمقها آتش روشن می‌کنند و هیزمی روشن می‌کنند و آدمهای سر و مر و گنده با آن هیکلهای نمی‌دانم چنین و چنین از روی آتش می‌پرن که‌ای آتش زردی من از تو سرخی تو از من این چقدر حماقت است خب چرا چنین می‌کنید می‌گویند پدران ما چنین می‌کردند ما نیز چنین می‌کنیم اگر پدران شما چنین می‌کردند و شما می‌بینید که آن کار احمقانه‌است و دلیل خریت پدران شما است رویش را بپوشید چرا این سند حماقت را سال به سال تجدید می‌کنید؛ این یک سند حماقت است که شما هی می‌کوشید که این سند حماقت را زنده نگهدارید و بگویید ماییم که چنین پدران خری داشته‌ایم... پس شما باید بگویید که الحمدالله در روز نحس قرار نگرفته‌ایم؛ اتفاقا باید بدانیم که الان تمام روزهای ما نحس هست روز اول فروردینماه هم نحس است بین روز اول و دوم و سوم و چهارم فروردین؛ دوازدهم و سیزدهم فروردین هم نحس است ما از این نحس باید خارج بشیم چه باید بکنیم؟؛ بریم بیرون سبزه‌ها را گره بزنیم از نحسی خارج می‌شیم؟ با سمنو پختن از نحسی خارج می‌شیم؟ با پهن کردن سفره هفت سین از نحسی خارج میشیم؟ بیچاره بد بخت چرا خانه ات را ول می‌کنی میری بیرون؛ از این کارهای زشت بیا بیرون از این عادت زشت بیرون بیا؛ از این حرکات زشت خودت خارج شو تا از نحوسات بیای بیرون از این حرکات زشت و کثیف و پلید که به آن گرفتار هستی خارج شو تا از نحوست بیای بیرون سیزده چه گناهی دارد؟ از سمنو چه کاری ساخته‌است؟ از سبزه و هفت سین چه کاری ساخته‌است؟[۳۵]

کوروش بزرگ [ویرایش]

مقاله غیر آکادمیک در مورد کوروش بزرگ وهخامنشیان که ایرانیان باستان را مورد تخطئه قرار داده‌است

آرش کمانگیر [ویرایش]

به دستور دادستان ساری، تندیس آرش کمانگیر و اسبانش در ساری جمع آوری و نابود شدند[۳۶]

شاهنامه فردوسی [ویرایش]

نقاشی دیواری میدان فردوسی مشهد به طول ۵۰۰۰ متر مربع و با موضوع شاهنامه فردوسی یکی از طولانی ترین نقاشی‌های دیواری کشور بود پس از گذشت چند ماه از بهره برداری به صورت شبانه کاملا محو شد. جای نقاشی‌های شاهنامه را نوشته‌هایی با عنوان «ملک موقوفه آستان» و «اداره حفاظت املاک و اراضی آستان قدس» گرفته‌است. علی حامدمقدم، سخنگوی شهرداری مشهد، گفته‌است که آستان قدس رضوی، "یکشنبه شب، در اقدامی بی‌سابقه بزرگترین نقاشی دیواری کشور" را پاک کرد.[۳۷]

سردار آریوبرزن [ویرایش]

در پی درخواست فرمانده سپاه پاسداران در استان کهگیلویه و بویراحمد - عوض شهابی فر - برای تخریب تندیس آریو برزن[۳۸] دادستان یاسوج، فرمان پائین آوردن تندیس را صادر کرد[۳۹]

بابک خرمدین [ویرایش]

مسعود نقره کار در مورد دیدگاه اسلامیون می‌نویسد[۴۰][۴۱]:
  1. روزنامه جمهوری اسلامی" در رابطه با بزرگداشت بابک خرم دین که در قلعه بابک (منطقه کلیبر آذربایجان شرقی) برگزار شد، پیشاپیش این گونه به پیشواز رفت: «بابک خرم دین مزدکی و آدمکش بود».
  2. آیت الله موسوی اردبیلی دربارهبابک خرم دین گفت: «بابک خرم دین، کسی بود که اردبیل را تاراج کرد و در منطقه عرشه اردبیل به قدر موی سر به کشتار مردم اقدام کرد و تأثرانگیز است که بابک خرم دین به عنوان یکی از مفاخر اردبیل مطرح می‌شود در حالی که او مزدکی و آدم کش بوده‌است.»
  3. آیت الله صافی گلپایگانی نیز در جواب یک سوال درباره بابک خرم دین نوشته‌است: «شبهه‌ای در کفر و الحاد بابک خرم دین نیست. ترویج افکار و دفاع از مواضع او ترویج باطل و معارضه با اسلام و برای تضعیف هویت اسلامی جامعه‌است و صرف بیت المال و مال شخصی در جهت اشاعه نام و یاد او همه حرام است. باید مسئولین امور جداً از این گرایش‌ها جلوگیری نمایند.»
  4. مرتضی مطهری نیز در "پانزده گفتار" گفته‌است: «بابک با ایرانی‌ها می‌جنگید نه با اعراب. بابک را ایرانی‌ها کشتند و ۲۵۰ هزار کشته دادند. ایرانی‌ها که با بابک می‌جنگیدند گرزی داشتند به نام کافرکوب. بابک با اسلام و مسلمین می‌جنگید.»

پیوند به بیرون [ویرایش]

  • نماهنگی از مصاحبه نماینده مجلس مردم عراق با تلویزیون قطر که در آن وی یک روزنامه نگار مخالف و مخاطب خود را تهدید کرده و «دروغگوی ایرانی» نامیده و سپس می‌گوید «اینها همان‌هایی هستند که صدام شهید را کشتند... و همانهایی اند که خلفای راشدین ابوبکر و عمرابن الخطاب را به قتل رسانیدند.»(نسخه کپی نماهنگ)
  • میراث پان عربیسم
  • [۵]
  • کتاب ابوطالب یزدی، نویسنده قاضی عسکر [۶]
  • ایران و اعراب[۷]


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

توجه:فقط اعضای این وبلاگ می‌توانند نظر خود را ارسال کنند.