کُهن چون خطهٔ جاوید ایرانم
که غیر پارس، نامی را سزای خود نمیدانم
هما ارژنگی
امروز دهم اردیبهشت روز ملی خلیج فارس است انبوه نوشته ها و لینکها در مورد خلیج فارس و جزایر ایرانی خلیج فارس به مناسبت امروز به بالاترین سرازیر است نوشته هایی که سرشار از حس میهن دوستی ایرانیان است در پاسخ به یاوه گویی ها و ژاژ خواهی های گستاخانه دشمنان ایرانزمین از دهان دولتمردان و شیخکهای کشورهای حاشیه خلیج فارس !
برای همین وقتی میبینم این همه نوشته به بالاترین در این مورد سرازیر شده و نشان از ارزش بالای امروز بین ایرانیان و کاربران بالاترین دارد با خودم میگویم کاش لوگوی بالاترین هم تصویری از خلیج فارس بشود !
خلیج فارس
سرودهای از بانو هما ارژنگی
الاای سرزمین خُرم و مینونشان من!
بلند آوازهٔ دوران!
بهار بیخزان من!
تو ایرانی!
تو مُلک پهلوانانی!
تو مَهد سخت جانانی
دلت دریا
ستبر سینهات آماج توفانها
تو در گستردهٔ تاریخ
یکتا گُرد میدانی!
تو را از سند تا پامیر
از قفقاز تا جیحون
تو را تا پهنهٔ رود فرات و دجله من گسترده میبینم
چو شهباز خیالم در هوایت بال میگیرد
به دشت و قله و دریا و رود جنگل و هامون
به هر سو میکنم ماوا
از آن اوج خیال انگیز جان افزا
خلیج فارس را بینم که چون فیروزهای رخشان
به امواج بلند و نقرهگون با من سخن گوید:
منم اینک خلیج فارس
آن دریای گوهرزای ایرانی
هزاران سالهٔ مانای تاریخم
منم نستوه و بشکوه و بلند آوا
خروشان و ستبرآغوش و پُر غوغا
کهنسالم
کُهن چون خطهٔ جاوید ایرانم
که غیر پارس، نامی را سزای خود نمیدانم
دمی بر ساحلم بنشین،
دمی بر چهرهام بنگر
بر امواج کف آلودم نگاهی کن
به شب هنگام
که از نور سپید ماهتاب آسمان
بر سینهام سیماب میبارد
شبانگاهان که امواج درخشانم
ز رقص ماهیان پُر تاب میگردد
تو پنداری فریبا آسمانی پر شهابم من
و یا در چشم بیخواب زمین، جادوی خوابم من
من آن بحر گوهر بارم
که در آغوش پُر جوشم
بسی گوهر نهان دارم
من آن گنجینهٔ نابم
که دُر و لو لو مرجان
زر نایاب و مروارید غلتان
از برایت ارمغان آرم
من آگاهام
من از گشت هزاران سالهٔ تاریخ
ز ایران و انیران، کاوه و ضحاک
در دل یادها دارم
همان دریای پُر جوشم که در دوران دورم
شاه دارا، پارس نامیده
همان شاهی که مصر و تُرعهاش بگشاد
و آگاهم من از شاپور ساسان، شاه ایران
کو سزای قوم نافرمان تازی در کفش بگذاشت
من از جان سختی فرزند ایرانی
من از پیکار نور و تیرگی
افسانهها دانم
هم از آن بابک خرم
دلیر کوه بذ،
آن گُرد ایرانی
که کاخ ظلم را از پایه میلرزاند
و یا یعقوب نامآور
که پیکارش نبرد نور و ظلمت بود
و یا فرزند بویه، آن دلیر خطهٔ دیلم
که پیش مقدم او خود خلیفه شرمسار آمد
من از جان بازی این سرفرازان در دل خود یادها دارم
چو هنگام بهاران
خون سرخ نازنین فرزند ایران
دشتها را از شقایقهای خاک عاشقان گلگونه میدارد
من از آن یادگار ننگ و بیداد عرب
بر خویش میپیچم
که در بیدادگاهی چون شلمچه
آن همه ضحاکیان با خیل جانبازان ایرانی چها کردند
و آن گُردان جان برکف
ز خوزی و خراسانی،
دلیر آذری، کُرد و سپاهانی
و یا گیل و بلوچ و دیلمی، اقوام ایرانی
سر تسلیم ناوردند بر مشتی بیابانی!
و اینک این منم یکتا خلیج فارس
هزاران سالهٔ مانای تاریخم
که تا خورشید میتابد
و تا خون در رگ فرزند ایران گرم میجوشد
مرا مزدا اهورا
از برای مُلک ایران پاس میدارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.