آتورپاتگان – سروده بانو هما ارژنگی
آتشکده آذرگشسب یا آتور گشسب معنی آن را آتش جهنده گفتهاند. این آتشکده در آذربایجان قرار داشته و در قرنهای پیش از فتح اعراب مهمترین مرکز مذهبی شاهنشاهی بود. این آتشکده به طبقهٔ رزمیان و سپاهیان اختصاص داشته است.
زندان سلیمان نام کوهی مخروطی و میان تهی در سه کیلومتری غرب تخت سلیمان است. این کوه هزاران سال پیش، بر اثر رسوب کانیهای آب دریاچه آن (که اکنون خشک شدهاست) به وجود آمدهاست. ارتفاع این کوه از زمین مجاور خود ۹۷ تا ۱۰۷ متر میباشد و بر فراز آن گودی عمیقی در حدود ۸۰ متر دیده میشود که قطر دهانه آن به طور تقریب ۶۵ متر است.
این کوه در زمان ماناییها (۸۳۰ تا ۶۶۰ ق. م) نیایشگاه بودهاست. در اطراف کوه زندان دیو چشمههای آب گرم گوگردی متعددی دیده میشود که دارای خاصیت درمانی متعددی میباشد.
آتورپاتگان واژه پهلوی آذرپادگان بخشی از سرزمینهای کهن و باستانی همیشه ایرانی است که در درازای تاریخ هماره چون نگینی بر افسر ایران خوش درخشیده و نشان قدرت و پایداری ایرانیان در برابر دشمنانش بوده و هست که امروزه به آذرآبادگان و آذربایگان و سرانجام به آذربایجان تبدیل شده است!
این نام هم اکنون نام استانهای آذربایجان شرقی و غربی در شمال غربی کشورمان ایران است و بر اساس پژوهشها و تحقیقات همه پژوهشگران تاریخی و باستانشناسی از آتورپاتگان فرماندار یکی از ساتراپها یا استانهای هخامنشیان گرفته شده است.
آتورپادگان از دو بخش آتور یا آذر که همان آتش امروزی است و پات در چم نگهبان است که میشود آذربان یا همان آتشبان در چم نگهبان آتش که به نگهبان سرزمین زادگاه زرتشت و سرزمینی که یکی از بزرگترین آتشکدههای آنروزگار هم در آن روشن بوده است میگفتند البته این نام پیشتر از آنهم در زبان اوستایی هم با واژه آترپاته دربخش فروردسن یشت اوستا آمده بوده است که این خود به تنهایی چرایی نامیدن این سرزمین آریایی زرتشتی را روشن میکند!
در روزگار کنونی پس از دزدیدن نام آذربایجان و نامیدن کشورکی که خود از دیگر سرزمینهای ایرانی جدا افتاده و شده از میهن بدین نام تلاش بیهوده و گستردهای از سوی این ظفل جدا افتاده از دامان مادر و دست پرورده دشمنان ایران میشود که با گستاخی سرزمینش را هم به یغما برند!
در این باره اما سخنان بسیاری زده شده است و پژوهشهای کلانی انجام شده است که همگی به روشنی این تلاش بیهوده و گستاخانه را پیشتر از پیش به رسوایی کشیده است تلاشی که تنها دست مایهاش از فقر تاریخی این دولتهای وامانده بدون تاریخ از راه دستبرد زدن به تاریخ ایران جعل و مصادره و هرگونه دست اندازیهای ابلهانه دیگر است!
در این راستا اما سرودههای بسیاری هم از شاعران و هنر مندان ایرانی و میهن پرستان در وصف این سرزمین و در راه بیآبرو کردن دشمنان تاریخ بیان شده است که در این مورد سروده بسیار زیبای آتورپاتگان از سرودههای هما ارژنگی چکامه سرای میهن پرست ایرانی که خود ریشه در این سرزمین و آب و خاکش دارد بیرون آمده که به زیبایی هر چه بیشتر عشق به میهن و میهن پرستی مردم ایران و بخش آذربایجانش را به میهنمان به رخ کشیده است شما را دعوت میکنم گوش دل سپاریم به این سروده زیبا با آوای خود ایشان که به زیبایی آن دوچندان افزوده است!
آتورپاتکان، الا ای سرزمین آذر رخشان!
سر پایندهی ایران
که آتش را نگهبان بودهای در پهنهی دوران
تو از نوری، تو از دوری، ز پشت پیر تاریخی
تو مهد پاک زرتشتی
همان یزدانشناس بخردیپرور
که نیکی را فروغ بی زوال ایزدی داند.
آتورپاتکان
آتورپاتکان
هنوز از لابلای و تار و پود رفتههای دور میبینم
ز شهر شیز و آن آتشگه آذرگشسبت نور میتابد
و بر دیوارهایش نقشهای بوالعجب ز افلاکیان و خاکیان برجاست.
تو آن نجد سرافرازی
به دامانت سهند سربلند و قلهی آتشفشان داری
دژ ضحاک و ساسان و فناسپ و قلعهها از باستان داری
به روز نام و ننگت هم
تو از هرمزد فرخها و فرخ زاد رستمها نشان داری.
آتورپاتکان
تو ماد با فر و جاهی
تمام مردمانت آریایی زاده و آزاده اندیشاند
و در گسترده ی تاریخ
زبانشان آذری وان گویشی از پهلوی بوده است.
اگرچه بر دل و جانت، جفا از ناکسان رفته
و زخم خنجر ترک و تتارت سینه بدریده
ولی این ترجمانی ناروا باشد، جفا باشد
زبان آذری را تُرک نامیدن
که ایرانزاده هرگز جز که ایرانی نخواهد بود.
آتورپاتکان
تو خاک شمس تبریزی
همان خاکی که آن پیر عجایب خلقت خورشیدوش
در دامنش رویید
همان رندی که خشتش زیر سر بودی و
پا بر تارک هفت آسمان سودی.
غریب عالم معنا
که مولانا، فقیه کهنهاندیش شکیبا را
چو توفانی ز بن برکند و در رقص و خروش آورد.
خرد را خاک بر سر کرد و
دل را از می معنا به جوش آورد.
آتورپاتکان
تو در گستردهی دوران
به هر شهر و به هر کویی
بلاگردان ایرانی.
چه گویم من ز تبریزت
از آن سالارخیزان خاک زرخیزت
به یاد آرم از آن جنبش
از آن هنگامهی خونین
از آن مردان جان برکف
چو ستار و چو باقر یا خیابانی
و یا زان سیل گمنامان
که خون پاکشان شد خون بهای راه انسانی!
ز آذر ماه یاد آرم، من از آن آذر سوزان
که چون بیگانهی رسوا، چو دزدی نابکار آمد
سر آزادهات از پیکر میهن جدا سازد
در آن غوغای جانبازی، چه توفانها بهپا کردی
تو با بیگانگان و دشمنان خانگی دیدم چهها کردی
کنون ای مهد سربازان
آتورپاتکان، سر ایران
مبادا بینمت تا یک نفس از پای بنشینی
که دشمن در کمین است و
فریبی تازه میجوید
چنان روباه مکاری
به راهی تازه میپوید
جوانبخت کهنسالم
تو را در پهنهی گیتی، هماره زنده میخواهم
و تا هستی نفس دارد
فلات پاک ایران ر ا
خوش و پاینده میخواهم
آتشکده آذر گشنسپ( تخت سلیمان )و کوه زندان سلیمان:
زندان سلیمان نام کوهی مخروطی و میان تهی در سه کیلومتری غرب تخت سلیمان است. این کوه هزاران سال پیش، بر اثر رسوب کانیهای آب دریاچه آن (که اکنون خشک شدهاست) به وجود آمدهاست. ارتفاع این کوه از زمین مجاور خود ۹۷ تا ۱۰۷ متر میباشد و بر فراز آن گودی عمیقی در حدود ۸۰ متر دیده میشود که قطر دهانه آن به طور تقریب ۶۵ متر است.
این کوه در زمان ماناییها (۸۳۰ تا ۶۶۰ ق. م) نیایشگاه بودهاست. در اطراف کوه زندان دیو چشمههای آب گرم گوگردی متعددی دیده میشود که دارای خاصیت درمانی متعددی میباشد.
کوه زندان سلیمان
آتشکده آذرگشسب
آتشکده آذرگشسب
آتشکده آذرگشسب
کوه زندان سلیمان
آتشکده آذرگشسب
آتشکده آذرگشسب
آتشکده آذرگشسب
کوه زندان سلیمان
کوه زندان سلیمان
کوه زندان سلیمان
کوه زندان سلیمان
آتشکده آذرگشسب
آتشکده آذرگشسب
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.