۱۳۹۰ تیر ۱۲, یکشنبه

خروش بابک خرمدین!




منم بابک ایستاده در دل مردم نامم همچنان لرزه بر اندام ایران ستیزان می‌اندارد راهم همچنان استوار و پایدار است اینک اما گرچه تندیسی از من بر بالای دروازه‌ها و جای جای شهرهای ایران ایرانیان را رهنمون و دشمنان را نهیب دورباش نیست اما مرا همین بس که نامم در دل مردم زنده و استوار است و فریادم بر زبان مردم جاریست تا که اهریمن را پس راند گرچه اهریمن چ‌تر تاریکی بر میهنم گسترده و چهره‌هایمان را زرد می‌خواهد اما بس بیهوده در تلاش است چرا که این خون بابک است که در رگهای رادمردان این سرزمین ریشه دوانیده و چهر‌ها را سرخ نگه می‌دارد تا اهریمن نتواند ریشه شومش را در میان مردم استوار سازد گرچه تخم نفرت پراکنده باشد!
آری منم بابک و ماییم بابک‌‌ همان آزاد مردانکه اهرمن را سرانجام از آن‌ها گریزی نیست!



بابک خرمدین دلاور ایرانی و استوره مبارز در برابر اهریمن





همین چند هفته پیش بود که خبر نابودی تندیس آرش کمانگیر در ساری شگفتی دوباره مردم را آفرید ولی جوششی را در آنها برنینگیخت تا این که  چند روز پیش هم دستور نابودی پیکره آریو برزن شگفت آور شد ولی باز هم  این مردم به خلسه فرو برده  فقط بهت زده نگاه کردند و همین و امروز فرداست که نابودی این پیکره هم خواهیم دید و خلاص مگر فراموشمان  نکردند  هنگامی که پیکره های مشاهیر در تهران و برخی شهرستانها دزدیده شد  اینها هم روش!
به هین سادگی بازم فراموشموان خواهند کرد درست همونجور که دوست دارند فراموشمان شود که کی بودیم و هستیم و به  این کشور و سرزمین چی گذشته و کی بهش تاخته کی خیانت کرده و کی جانفشانی کرده و تو دل مردم نشسته و ...



در این کشورهمه سرمایه اش خرج بالابردن پرچم سیاه یک قبیله عرب است  مردم باید  عادت داده شوند  که برای سیاهی ها خودشان را به آب و اتش بزنند  و گرنه چجوری باید برای مرگ  قاتلین پدرانشان بیان بیرون و با قمه سرو کله خودشون رو متلاشی کنند تازه ما باید دلمون رو به این حوش کنیم که اسکندر پیش از ورود اسلام به ایران تاخت  و چون این جماعت اهریمنی بطور کل پیشینه وجود  ایران  و تاریخ ایران و جهان را پیش از فرار یک مرد عرب از یک شهری به شهر دیگر در بیابانهای حجاز نمیپذیرند و گرنه الان نه تنها بجای آریو برزن پیکره اش را در میادین نصب میکردند بلکه بی گمان سالروز مرگش هم در تقویم ایران تعطیل رسمی بود و برای این روز بزرگ عزای عمومی هم گرفته میشد و حتی دسته های عزاداری هم راه می انداختند تا بیشتر باخودمان بر سر جنگ بیاییم و آستین برای نابودی پیکر فرهنگ ایران بالا بزنیم.



آری اینچنین است که  چرا در سرزمینی که دچار آفت اهریمنان شده بجای اینکه ما بر سوگ سیاوش بگرییم  و دلیریهای کاوه و فریدون و آریوبرزن و و پیروزان و یعقوب لیث و مازیار و بابک ها  و ...ستایش کنیم باید برویم به سوگ قاتلین پدرانمان بنشینیم و زاد و مرگ آنان جشن و عزای ما فراموشی دادگان ! 

فرامواشی دادگانی که اهریمن با همه توانش تلاش در به فراموشی دادن یرنوشت پیشینیانشان که در برابر این اهریمن سربلند کردند و هر بار اهریمن را به پس راندند قهرمانانی همانند بابک خرمدین که اکنون اهریمن با اینکه  نشانش را از تماشاگه نگاه مردم دزدیده اما فریاد و منش پایمردیش در جای جای این سرزمین همچنان اهریمن را به نبرد میخواند وو پژواک صدایش  شیشه عمر  اهریمن را  در هم خواهد شکست!

باشد که روزی تندیس زیبای بابک در جای جای این سرزمین برآمده از دل مردم رهروان میهن دوست را رهنمون باشد!



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

توجه:فقط اعضای این وبلاگ می‌توانند نظر خود را ارسال کنند.